The current route :

جنگ فقر و غنا آتش بس ندارد
استاد حسن رحیم پور ازغدی در سالگرد قبول قطعنامه 598، سلسله مقالاتی را با عنوان "محاجه ای برای امروز" در سال 1371 در روزنامه کیهان منتشر کرده بود، که به جهت قلم زیبا و احساسی ایشان، در پاسداشت هفته بسیج،...

بسیجی شهید شد تا میلیاردر به فقیر نخندد
استاد حسن رحیم پور ازغدی در سالگرد قبول قطعنامه 598، سلسله مقالاتی را با عنوان "محاجه ای برای امروز" در سال 1371 در روزنامه کیهان منتشر کرده بود، که به جهت قلم زیبا و احساسی ایشان، در پاسداشت هفته بسیج،...

کوهستانهای صعبالعبور مجاهده
استاد حسن رحیم پور ازغدی در سالگرد قبول قطعنامه 598، سلسله مقالاتی را با عنوان "محاجه ای برای امروز" در سال 1371 در روزنامه کیهان منتشر کرده بود، که به جهت قلم زیبا و احساسی ایشان، در پاسداشت هفته بسیج،...

این ۱۳ نفر
در هفدهمین روز آغاز تهاجم سراسری رژیم عراق به کشورمان اولین موشک کوتاه برد «فراگ 7» ارتش بعث به شهر دزفول اصابت کرد که 70 نفر شهید و بیش از 300 نفر زخمی بر روی دست مردم بیدفاع این شهر گذاشت و تا آبان...

تدفین کشتهشدگان جنگ در میادین تاریخی شهرهای جهان
دولتهای مختلف جهان که درگیر جنگ با دشمنان بیگانه بودهاند معمولاً مقبرهای را در یکی از مراکز مهم و میادین تاریخی پایتختهای خود، به کشتهشدگان این جنگها و بهویژه کشتهشدگان گمنام خود اختصاص میدهند....

شاد در درياي آتش!
يکي از همرزمانش تعريف مي کرد: « مدّتي بود عراقيها مرتّب از پتروشيمي بچّه ها را به رگبار مي بستند، جلوي نيروهاي خودي خاکريز و سنگري نبود تا با استفاده از آن از خود دفاع کنند و آنجا را مورد هدف قرار دهند....

خدا نجات مي دهد نه خاکريز
هميشه به بچّه ها روحيّه مي داد و سعي مي کرد نگذارد غمي بر دلها بنشيند. آخر، غربت و جنگ و مسايل پيرامون آن، به اندازه ي کافي، غمبار و تأثر برانگيز بود. لذا حاجي سعي مي کرد با لطايف الحيل، بچّه ها را شاد...

با توکل به خدا انجام مي دهم
يک شب که به کانال رفتم، زين الدّين تعدادي از مسؤولين و نيروهاي سپاه شهرستان ها را به لشگر آورد و براي اين که آن ها از سختي هاي کار خبر داشته باشند، آن ها را مأمور کرد تا شب ها براي کمک به کندن کانال بيايند....

بايد دل امام و ملت را شاد کنيم
هنوز چشم ها در حال بدرقه بودند که قامت غريبه اي منظره ي افق را پر کرد؛ يک عراقي به سوي آنها مي آمد آن هم بي آن که خود را از تيررس پنهان کند.

سالها با يک چشم جنگيد
در محوطه نگاهش به مجتمع افتاد. آپارتمانش ويران شده بود. « نمي خواهيد سري به خانه تان بزنيد. شايد هنوز چيزي باقي مانده باشد که