The current route :

سودای سركوى تو
در سرى نيست كه سوداى سر كوى تو نيست دل سودازده را جز هوس روى تو نيست
سينه غمزدهاى نيست كه بى روى و ريا هدف تير كمانخانه ابروى تو نيست

سلام
مولاي مهربان غزلهاي من سلام! سمت زلال اشك من! آقاي من! سلام! نامت بلند و اوج نگاهت هميشه سبز آبيترين بهانه دنياي من سلام!

سر کوی تو بود
ز کجا پای نهادیم سر کوی تو بود آنچه دیدیم و ندیدم گل روی تو بود سجده بر سنگ بلا برد وضو ساخت ز خون هر که محراب نمازش خم ابروی تو بود

سايه نشين علَمت
اى كه باشد ز شرف عرش الهى، حرَمت قاف تا قاف جهان، سايه نشين علَمت ريزه خوارند همه خلق ز خوان كرمَت اى شه كشور جان! جان به لب آمد ز غمت

ساکن میکده بودم چه کنم
ساکن میکده بودم چه کنم رفت ز دست توبهام باز شبیه لب پیمانه شکست عشق تو حفظ شده در دل ما نسل به نسل به امانت برساندن به ما دست به دست

زمانش رسيده برگردی
گمان کنم که زمانش رسيده برگردي به ساحت شب قدر اي سپيده برگردي هزار بيت فرج نذر ميکنم شايد به دفتر غزلم اي قصيده برگردي

زخم دل هجران زدگان
زخم دل هجران زدگان را تو شفایی درد غم بی نسخهی ما را تو دوایی عالم همه جا پر شده از تیرگی محض ما گمشدگانیم و تو مصباح هدایی

روشنى ديده
اى روشنى ديده احرار كجايى؟ وى ماه دل افروز شب تار كجايى؟ اى دسته گل سرسبد باغ رسالت وى وارث پيغمبر مختار كجايى؟

رعايت
اي نگهت كرده آفتاب رعايت چشم تو بنموده حق خواب رعايت چرخ ز گردش بماند و گرد تو گرديد كرد چو قانون آفتاب رعايت

رخ مپوشان
خورشید رخ مپوشان در ابر زلف، یارا چون شب سیه مگردان روز سپید ما را ما را ز تاب زلفت افتاد عقده بر دل بر زلف خم به خم زن دست گرهگشا را