The current route :

مياندار نگاه من و تو
هست تا اشک میاندار نگاه من تو درنیفتند به هم خیل سپاه من تو چشم معمار تو برداشت ز جا بیتم را که دو مصرع نشود حائل راه من تو

میسر نشود
دیدن روی تو آسوده میسر نشود این عطا بر من آلوده مقدر نشود ادبم رنگ ریا دارد و بی اخلاصم عملم همقدم امر تو دلبر نشود

مه تابان
آمد شب و تو، ای مه تابان نیامدی جان بر لب آمد و تو ای جان نیامدی مرغان به آشیانه ز صحرا پریدهاند اما تو ای همای شبستان نیامدی

من کیم قلب وجودم
من كیم قلب وجودم من كیم جان جهانم من كیم نور عیانم من كیم سر نهانم من كیم كهف حصینم من كیم مهد امانم من كیم مولای خلقت در زمین و آسمانم

من که باشم
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

ماه من
تا به كى در پرده مانى ماه من! روشنگرى كن تا كنى هر دلبرى را عاشق خود، دلبرى كن جلوهاى كن! زهره را چون ذرّه محو خویش گردان رخ نما و مشترى را بر رخ خود مشترى كن

مأواى تو چشمم
اى آن كه بود منزل و مأواى تو چشمم بازآ! كه نباشد به جز از جاى تو چشمم در راه تو، با ديده حسرت نگرانم دارد همه دم شوق تماشاى تو چشمم

ما منتظریم
ما منتظریم از سفر برگردی یک روز شبیه رهگذر برگردی با کاسه آب و مجمری از اسپند ما آمدهایم پشت در برگردی

لحن خوشآواییم
با همهی لحن خوشآواییم در به در کوچهی تنهاییام ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر نغمهی تو از همه پرشورتر

لبخندت
شفق نشسته به خون بی قرار لبخندت سپیده دم بود آیینه دار لبخندت سحر ز پاکی دامان تست یک شبنم بهشت قطرهای از آبشار لبخندت