The current route :

اشعار نبوی (8)
شب گشت و تيرگي همه جا را فرا گرفت وز نور ماه دامن گيتي ضيا گرفت
ماه رجب به شوق وصال خداي خويش جا در درون غار حرا مصطفي گرفت
مهد صفا به غار حرا تا نهاد پاي غار حرا ز يمن قدومش صفا گرفت

اشعار نبوی (7)
محمد زينت نام جهان است چه خوشبوتر از آن اندر دهان است
نزائيده كسي همچون محمد كه نور روي وي رنگين كمان است
محمد نور عالمتاب هستي است وجودش روشني بخش زمان است

اشعار نبوی (6)
الا ساقي مستان ولايت بهار بي زمستان ولايت
از آن جامي که دادي کربلا را به نوشان اين خراب مبتلا را
چنان مستم کن از يکتا پرستي که از آهم بسوزد کل هستي

اشعار نبوی (5)
اى اصل قديم و عقل اَقدم وى حادث با قديم توأم
در رتبه تويى حجاب اَقرب بودى تو نبى و در گِل آدم
ملك و ملكوت در كف تست چون خاتمى اى نبىّ خاتم

اشعار نبوی (4)
جامه سيه كرد كفر، نور محمد(ص) رسيد طبل بقا كوفتند، ملك مخلد رسيد
روى زمين سبز شد، جيب دريد آسمان بار دگر مه شكافت روح مجرد رسيد
گشت جهان پر شكر، بست سعادت كمر خيز كه بار دگر، آن قمرين خد رسيد

اشعار نبوی (3)
ای جلوه رخت زده آتش به جان گل نامت محمد است و نشانت، نشان گل
ميلاد باشكوه تو ای باغبان نور همزاد نغمهخوانی بلبل زمان گل
قرآن تويی چو خيره نظر میكنم به نور گل میكند دوباره نگاهم ميان گل

اشعار نبوی (2)
شبي كه جوشش صد مهر در گريبان داشت چنين حادثه اي در مشيمه پنهان داشت
زمين، به خود ز تب التهاب مي لرزيد زمان، ز زايش نوري به خويش مي پيچيد
موكلان مشيت به كارگاه قدر شدند، تا كه ببندند طرح نقش دگر

اشعار نبوی (1)
اى بر همه انبيا, مقدم وى راهنماى ولد آدم منشور شريف امر و نهيت
يك نكته نه بيش بوده, نه كم دستور تـو هرچه هست, متقن
آيات تو هرچه هست, محكم در خاطر توست آنچه در دهر

پيغمبر رحمت با ماست
در ذكر و دعا تن شستيم، ترتيل و تلاوت با ماست سالي همه لبريز از فيض، سالي همه بركت با ماست
سالي همه شور است امسال، يك پارچه نور است امسال هم اين همه شوكت در ما، هم آن همه بركت با ماست
در زير كسايي از...

در مدح سرور كائنات محمد بن عبدالله (ص)
خواهم كه شوم معتكف كوي محمد بر ديده نهم تربت خوش بوي محمد
اي اهل نظر كن نظر از روي حقيقت تا آنكه به بيني همه جا روي محمد
در دير و حرم رفتم و ديدم كه به صد ناز در گوش رسد بانگ هياهوي محمد