0
The current route :
رهبر دين اشعار نبوی

رهبر دين

اى خدا شد قلب زهرا داغدار گشته بابش عازم دارالقرار كرده روح اطهر خيرالبشر اى خداى من مگر عزم سفر كاينچنين زهرا گرفتار غم است ديده بازش گهر بار غم است
در سوگ پيامبر رحمت اشعار نبوی

در سوگ پيامبر رحمت

جهان از بعد تو ماتمسرا شد يارسول اللَّه زمين و آسمانها در عزا شد يارسول اللَّه سينه از دود آه غم شده سرتاسر عالم به دلها حجله ماتم بپا شد يارسول اللَّه به عرض تسليت جبريل از اين ماتم عظما حضور...
مصحف غم اشعار نبوی

مصحف غم

آيات توحيد در مصحف غم گشته تلاوت با اشك ماتم عزم سفر سوى جنان دارد پيمبر گويى به بستر نيمه جان دارد پيمبر عالم عزا شد ، ماتم سرا شد محراب و منبر در اضطرابند
حضرت محمد(ص) اشعار نبوی

حضرت محمد(ص)

جاهليت راچو نور حق رسيد از خدا يك جلوه مطلق رسيد آمد آن مولاى عرش و عرشيان تا نمايد رهنمايى فرشيان هر زمان بانك رهايى سربداد جان خود را بر سر راهش نهاد
در مدح حضرت محمد(ص) اشعار نبوی

در مدح حضرت محمد(ص)

شرف بخش اورنگ پيغمبري كه در شأن او ختم شد برتري خدايش چو خود بيمثال آفريد خدايش چه حسن و جمال آفريد چو كلك ازل خود قضا را نگاشت دو عالم به او يك فلم واگذاشت
در نعت سيد المرسلين اشعار نبوی

در نعت سيد المرسلين

كريم السجايا جميل الشيم نبى البرايا شفيع الامم امام رسل، پيشواى سبيل امين خدا، مهبط جبرئيل شفيع الوري، خواجه بعث و نشر امام الهدي، صدر ديوان حشر
بي كسان را كس تويي اشعار نبوی

بي كسان را كس تويي

بي كسان را كس تويي خواجگي هر دو عالم تا ابد كرده وقف احمد مرسل احد يا رسول الله بس درمانده ام باد در كف، خاك بر سر مانده ام بي كسان را كس تويي در هر نفس
نداي اذان اشعار نبوی

نداي اذان

خواند زبان دلم ثناي محمد(ص) ماند خرد خيره در لقاي محمد(ص) ديده دل، جام جم به هيچ شمارد سرمه کند گر زخاک پاي محمد(ص) کرده خداوندگار عالم و آدم خلقت گيتي همه براي محمد(ص)
آفتاب حق اشعار نبوی

آفتاب حق

خورشيد عشق را، ره شام و زوال نيست بر هر دلي که تافت، در آن دل ضلال نيست در آسمان دلبري و آستان عشق نور جمال دلبر ما را مثال نيست هر دم چو مهر نور فشاند به خاطرم تا شوق اوست، جان و دلم را ملال...
نيمه شب، خورشيد مى‏تابد اشعار نبوی

نيمه شب، خورشيد مى‏تابد

كه اى ياران مگر ديشب به خواب مرگ پيوستيد؟ چه كس ديد از شما آن روشنان آسمانى را؟ كه ديد از «مكيان‏» آن ماهتاب پرنيانى را؟ بيابان بود و تنهايى و من ديدم كه از هر سو ستاره بر زمين ما فرود آمد ...