The current route :

نگاهي به فيلمنامه «هوانورد»
اين هنوز اول كار است. چند سال است كه دارم با گاو خشمگين مارتين اسكورسيزي ور مي روم و به نتيجه نرسيده ام. فيلمي با يک شخصيت اصلي پر از افكار و اعمال ضد و نقيض و مبهم كه در هيچ چهارچوبي نمي شود بسته بندي...

نگاهي به فيلمنامه «يک ذهن زيبا»
فيلمنامه يک ذهن زيبا از آن دسته قصه هاي زندگي نامه اي است كه سعي كرده به گوشه و كنار تاريک و پنهان شخصيت اصلي اش نقب بزند و در سطح روايت باقي نماند. شايد از يک جهات بتوان آن رابا فيلمنامه هوانورد مقايسه...

نگاهي از دريچه شخصيت هاي فرعي كودک به شخصيت هاي فيلمنامه «دسته وحشي ها» يا ...
فيلمنامه دسته وحشي ها با اين گروه خشن وقتي خلق شد كه سرو كله يک جور ناتورآليسم تند و انتقادي داشت در سينماي آمريكا پيدا مي شد.اين واقع گرايي صريح و بي پرده مي بايست ابتدا حضورش را در اصيل ترين و بومي ترين...

گفتگو با فلورا سام، فيلمنامه نويس مجموعه «مشق عشق»
«حدود شش ماه زمان براي نوشتن فيلمنامه مشق عشق و سه ماه زمان براي بازنويسي اين فيلمنامه صرف شده است.» اينها را فلورا سام مي گويد كه او را بيشتر به عنوان بازيگر مي شناسيم. مشق عشق اولين كار مستقل سام در...

نگاهي به فيلمنامه مجموعه «مشق عشق»
الهه؛ زني كه زندگي مشترک خود را با عشق شروع كرده و با وجود مشكلي كه براي همسرش رخ داده ـ عليل بودن ـ با چنگ و دندان به زندگي چسبيده و حاضر به هر نوع فداكاري است، اما در درون خسته است. گويي كشيدن بار زندگي...

نگاهي به فيلمنامه «سايه آفتاب»
شايد مهم ترين مشكل فيلمنامه مجموعه سايه آفتاب، شخصيت ها و پرداخت آنها باشد، شخصيت اصلي داستان يعني علي كه محور اتفاقات است و به نوعي روايتگر داستان، بيش از حد منفعل و واكنشي است. رفتار علي در برخورد با...

نگاهي به عنصر روايت در فيلمنامه «عاشق مترسک»
بار اولي كه در جشنواره سال پيش، عاشق مترسک را ديد م، به نظرم فيلمي بي نهايت ضعيف و آزار دهنده رسيد؛ اما وقتي براي بار دوم پيش از نوشتن اين مطلب به تماشاي فيلم رفتم، فيلم را پر از لحظات خوب هدر رفته يافتم....

گفت گو با مهدي نوربخش درباره فيلمنامه «عاشق مترسک»
خودش معتقد است اين همه فيلم هنري در سال ساخته مي شوند اما هيچ كدامشان به اندازه عاشق مترسک بحث انگيز نبوده و وقتي متوجه مي شود دارد از خودش و فيلمش تعريف مي كند، مي گويد: منظورم اين بو كه فحش خورش خوب...

نقد فيلمنامه «امتحان»؛ مي بينيد چه ايده اي دارم؟
واي خدا، خيلي عالي بود. خدا مي دونه خيلي عالي بود.( به كنترل چي) آقا مي شه بگين چه قدر شو زده بودن؟ داشت همه چيزو مي گفت. همه چيز و... (به همراهش) پاشو بريم. پاشو بريم تا برات بگم چقدر فيلم مهمي بود. اين...

جايي براي زندگي
خانواده بزرگ عيدي محمد در يكي از روستاهاي نزديک مرز عراق در كردستان زندگي مي كنند و از اعيان منطقه اند. عروسي يکي از فرزندان عيدي محمد است و همه به جشن و پايكوبي مشغول اند. يکي دو روز بعد از جشن، خبر مي...