0
The current route :
شهیدی که با یک کلمه 4 اسیر گرفت سایر شهدا

شهیدی که با یک کلمه 4 اسیر گرفت

حاج موسی رضازاده در سال ۱۳۱۸ در خانواده‌ای متدین و مذهبی از کوی علیای کازرون چشم به جهان گشود. مهربانی و مردانگی او از همان بدو تولد در چهره او موج می‌زد و آزادی و عدالت‌خواهی در تون صدایش معلوم بود.
اطاعت از امر ولی یعنی این! سایر شهدا

اطاعت از امر ولی یعنی این!

سردار شهید "مهدی نظر فخاری" در سال ۱۳۳۸ همزمان با سالروز میلاد با سعادت منجی عالم بشریت در ساوه و در خانواده‌ای مذهبی متولد شد و در دامان عشق و ارادت به اهل بیت (ع) پرورش یافت.
شهیدی که غنیمت های مدرن را جمع آوری می کرد سایر شهدا

شهیدی که غنیمت های مدرن را جمع آوری می کرد

فرهنگ نیوز قصد دارد به بازخوانی و معرفی شهدای مظلوم تدارکات و پشتیبانی (لجستیک) دفاع مقدس بپردازد.در قسمت اول به مطالعه قسمتی از زندگی نامه سردار شهید حاج اسماعیل اسکندری پرداختیم .در این قسمت به مطالعه...
اول درس بعد ورزش ادبیات دفاع مقدس

اول درس بعد ورزش

من داور بازي بودم. ايرج در مقابل بازيکني حرکتي انجام داد و من به او کارت زرد دادم. ساعت ده شب، ايرج به منزلمان آمد. جلوي در ايستاد و گفت: « کيومرت گفته شما فردا عازم جبهه هستيد، آمدم براي عذرخواهي. » گفتم:...
ميل باستاني با پوکه ي گلوله ي توپ! ادبیات دفاع مقدس

ميل باستاني با پوکه ي گلوله ي توپ!

باشگاه شلوغ بود. بچّه ها حلقه زده بودند دور استاد. من هم گوشه اي ايستاده بودم و نگاه مي کردم. حرف هاي استاد وسوسه ام مي کرد که در کلاس جودو ثبت نام کنم. تصميم گرفتم يکي، دو جلسه به جهت آشنايي با بچّه ها...
آقاي گل مسابقات ادبیات دفاع مقدس

آقاي گل مسابقات

يادم است که تيم واليبال دسته ي يک کرج را براي مسابقه به « عمليات سپاه » دعوت کرده بوديم. يک تيم قوي بود. چهار – پنج نفر از بازيکنان مطرح واليبال در آن تيم حضور داشتند. مسابقه شروع شد. آنها متوجّه شده بودند...
زورخانه در پادگان! ادبیات دفاع مقدس

زورخانه در پادگان!

يک روز آمد تهران. پرسيد: « امروز بازي نگذاشتي؟ » گفتم: « چرا! فردا ظهر بازي است، ساعت دو بازي داريم. » گفت: « خيلي خوب، فردا نمي روم. احتمالاً شنبه يا يکشنبه مي روم. »
ورزش صبحگاهي ادبیات دفاع مقدس

ورزش صبحگاهي

يکي از روزها نيرويي از گروهان سه به دسته ي ما آمد که از همان اوّل، حرکاتش برايم سؤال انگيز شده بود. با هر چه که دم دستش مي رسيد، مخصوصاً قابلمه ي غذا، ضرب مي گرفت. خيلي راحت و روان مي نواخت. خيلي که حوصله...
عدم غفلت از پرورش جسم ادبیات دفاع مقدس

عدم غفلت از پرورش جسم

نوده حاجيلر در ميان کوهي مشرف به زيارت گاه معروفش پير آباد هميشه براي مسافران جاده ي شاهرود مي درخشيد و هر روز صبح صداي بلندگوي پادگان نوده در سحرگاهان با نداي ملکوتي مسجد نوده براي گوش اهالي، صداهاي
حرمت پيشکسوت ادبیات دفاع مقدس

حرمت پيشکسوت

از همان ابتدا شاگرد زرنگ و باهوشي بود و در کنار درس و مشق، به تقويّت جسم خود نيز مي پرداخت. ورزش هاي کشتي و کاراته را بيشتر از بقيه ي ورزش ها دوست داشت و از هر فرصتي براي تمرين اين ورزش ها استفاده مي کرد....