The current route :
#تاریخ انقلاب اسلامی در راسخون
#تاریخ انقلاب اسلامی در مقالات
#تاریخ انقلاب اسلامی در فیلم و صوت
#تاریخ انقلاب اسلامی پرسش و پاسخ
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاوره
#تاریخ انقلاب اسلامی در خبر
#تاریخ انقلاب اسلامی در سبک زندگی
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاهیر
#تاریخ انقلاب اسلامی در احادیث
#تاریخ انقلاب اسلامی در ویژه نامه
ادبیات دفاع مقدس
اول درس بعد ورزش
من داور بازي بودم. ايرج در مقابل بازيکني حرکتي انجام داد و من به او کارت زرد دادم. ساعت ده شب، ايرج به منزلمان آمد. جلوي در ايستاد و گفت: « کيومرت گفته شما فردا عازم جبهه هستيد، آمدم براي عذرخواهي. » گفتم:...
ادبیات دفاع مقدس
ميل باستاني با پوکه ي گلوله ي توپ!
باشگاه شلوغ بود. بچّه ها حلقه زده بودند دور استاد. من هم گوشه اي ايستاده بودم و نگاه مي کردم. حرف هاي استاد وسوسه ام مي کرد که در کلاس جودو ثبت نام کنم. تصميم گرفتم يکي، دو جلسه به جهت آشنايي با بچّه ها...
ادبیات دفاع مقدس
آقاي گل مسابقات
يادم است که تيم واليبال دسته ي يک کرج را براي مسابقه به « عمليات سپاه » دعوت کرده بوديم. يک تيم قوي بود. چهار – پنج نفر از بازيکنان مطرح واليبال در آن تيم حضور داشتند. مسابقه شروع شد. آنها متوجّه شده بودند...
ادبیات دفاع مقدس
زورخانه در پادگان!
يک روز آمد تهران. پرسيد: « امروز بازي نگذاشتي؟ » گفتم: « چرا! فردا ظهر بازي است، ساعت دو بازي داريم. » گفت: « خيلي خوب، فردا نمي روم. احتمالاً شنبه يا يکشنبه مي روم. »
ادبیات دفاع مقدس
ورزش صبحگاهي
يکي از روزها نيرويي از گروهان سه به دسته ي ما آمد که از همان اوّل، حرکاتش برايم سؤال انگيز شده بود. با هر چه که دم دستش مي رسيد، مخصوصاً قابلمه ي غذا، ضرب مي گرفت. خيلي راحت و روان مي نواخت. خيلي که حوصله...
ادبیات دفاع مقدس
عدم غفلت از پرورش جسم
نوده حاجيلر در ميان کوهي مشرف به زيارت گاه معروفش پير آباد هميشه براي مسافران جاده ي شاهرود مي درخشيد و هر روز صبح صداي بلندگوي پادگان نوده در سحرگاهان با نداي ملکوتي مسجد نوده براي گوش اهالي، صداهاي
ادبیات دفاع مقدس
حرمت پيشکسوت
از همان ابتدا شاگرد زرنگ و باهوشي بود و در کنار درس و مشق، به تقويّت جسم خود نيز مي پرداخت. ورزش هاي کشتي و کاراته را بيشتر از بقيه ي ورزش ها دوست داشت و از هر فرصتي براي تمرين اين ورزش ها استفاده مي کرد....
ادبیات دفاع مقدس
پنجاه صلوات براي برنده شدن
توي باشگاه با او آشنا شدم. از همان جا هم شيفته اش شدم. توضيح مي دهم چرا؟
تکواندو کار مي کردم. من مبتدي بودم و هميشه او را کمربند سفيد مي ديدم. به خيال اين که علي هم مثل من مبتدي است
ادبیات دفاع مقدس
قهرماني در مسابقه ي انسانيت
کارمند آموزش و پرورش بود ولي خرجش را من مي دادم. پرسيدم: « پس پولهايت را چه کار مي کني؟ » گفت: « توپ و لباس هاي ورزشي براي بچّه ها مي خرم تا اين بچّه هاي ده – دوازده ساله سرگرم بشوند و دنبال کارهاي خلاف...
ادبیات دفاع مقدس
من زمين خورده هستم!
او برنامه هاي خودسازي مختلفي براي خود داشت. تمرينات سخت بدني جودو و کشتي، کوهنوردي و راهپيمايي هاي طولاني از جمله برنامه هاي هميشگي او بود گويي مي خواست به نبردي سخت برود. او حتّي ديگر دانشجويان را