The current route :

پادشاه ميداس و طلا
سالها پيش درسرزميني دور، يك پادشاه بسيار ثروتمند زندگي ميكرد كه طلا و ثروت زيادي داشت. او درتمام دنيا، طلا را بيشترازهمهچيز دوست داشت و حاضرنبود آن را با چيزي عوض كند. پادشاه ميداس، يك دختر داشته كه...

شب غم
محمد ايستاد پشت در اتاق پدر، صداي ناله ي پدر هنوز به گوش مي رسيد. سرش را به ستون نخل هاي حياط گذاشت و زير لب با خودش گفت: «پدر، پدرجان کاش مي توانستم کاري کنم که اين قدر درد نکشيد!».

اسمي به انتخاب خدا
خبر مثل نسيم بهاري، کوچه به کوچه، کوي به کوي، در شهر مدينه پيچيده بود. شکوفه هاي لبخند در چهره دوستان پيامبر خدا ديده مي شد. روزهاي دعا و نيايش بود. جلوي مسجد پيرمردي که در سايه ديوار نشسته بود، دست به...

قوري بي در
من يک قوري هستم که درقفسه ي فروشگاه نگه داري مي شدم.هرروز صبح آقاي مغازه دارگردوخاک هاي روي مرا تميزمي کردتا مشتري مرا بهتر ببيند وکسي مرا بخرد. تا اين که يک روزيک خانم وآقا به مغاز آمدند که مي خواستند...

کفشدوزک براي کاغذهاي سبک
اين کفشدوزک زيبا، براي نگه داشتن کاغذها و نامه هاي سبکي که ممکن است باد آن ها را ببرد، مناسبت است .درست کردن اين کفشدوزک خيلي آسان است وبا خاک رس درست مي شود. فقط بايد يک شب منتظر بماني تا محکم وسفت شود...

کبوتر حرم
دوباره توي خواب ناز شدم کبوتر حرم که دور گنبد طلا بدون غصه مي پرم

تابلو فرش
بابا خريده يک فرش زيبا يک متر ونيم است اين تابلوي ما مانند باغ است اين فرش بابا
گل هاي سرخش خوش رنگ وزيبا امروز دادم آبي به گل ها با خنده مي گفت: يک جمله بابا

همکاري حس ها
آيا مي توانيد يک سوزن را نخ کنيد؟ وقتي يک دست شما سوزن را ثابت نگه مي دارد، دست ديگر نخ را در حلقه ي سوزن فرومي برد.
دست ها وچشم ها در کارهاي حساس و دقيق بايد باهم کار کنند. اگر شما يک سازمانند ويولن...

آقا گلي و لاله
سال هاي سال بود که آقا قلي تو کارگل بود وبراي همين همه آقا گلي صدايش مي زدند. آقا گلي يک باغ بزرگ داشت و يک گل خانه ي امروزي که هرگوشه اش مناسب رشد يک نوع گل بود. يک گوشه مخصوص گل هاي خاردار مثل کاکتوس...

بلبل
علي کوچولو کشيده تو دفترش يه بلبل بلبله بي قراره براي ديدن گل
فوري علي مي کشه يک گل ناز وخوش بو بلبله شاد وخندون