0
The current route :
الاغي که با بارش از سرازيري برفي پايين مي رفت کودکان

الاغي که با بارش از سرازيري برفي پايين مي رفت

الاغ مشهدي حسن واقعا الاغ عجيبي بود . هر روز کار بد و شيطنت آميزي به فکرش مي رسيد . مثلا ديروز گمان مي کرد که گربه شده و مشهدي حسن و ننه خاور داشتند از دست او ديوانه مي شدند . چند روز پيش شير شده بود و...
مورچه کودکان

مورچه

آرام آرام مي رفت بالا از روي ديوار تا پشت گل ها مانند نقطه تاريک ، تاريک با دست و پايي زيبا و باريک از صبح تا شب در حال کاري ...
نوشتم ايران کودکان

نوشتم ايران

توي آسمان با خط باران نوشتم ايران بر رود پر آب با هر پيچ و تاب نوشتم ايران روي ابر و باد با آواز شاد نوشتم ايران بر خاک و بر سنگ ...
نگاه کن که توي بدنت چه مي گذرد کودکان

نگاه کن که توي بدنت چه مي گذرد

ـ مغز به تو کمک مي کند که بفهمي در اطرافت چه مي گذرد و بعد به اعضاي بدنت مي گويد که چه کار مي کند . ـ وقتي مي دوي ، مي تواني احساس کني که قلبت تندتر مي زند .
آقا قورباغه ي سبز خالدار کودکان

آقا قورباغه ي سبز خالدار

توي يک برکه ي کوچک ؛ کنار يک مزرعه ي قشنگ صد تا قورباغه زندگي مي کردند . شب که هوا تاريک مي شد ، همه با هم آواز مي خواندند : قورقور ... قور قور ... فقط يک آقا قورباغه ي سبز خال دار بود که بلد نبود آواز...
گربه ي خال خالي کودکان

گربه ي خال خالي

علي کوچولو کشيده يه گربه ي خال خالي گربه دمي تکون داد گفت اينو با خوش حالي خال خاليم قشنگم شبيه يه پلنگم ...
تزيين هاي کاغذي کودکان

تزيين هاي کاغذي

يک تکه کاغذ را از وسط تا بزن ، و از يک طرف طوري قيچي کن که به اندازه ي يک لبه ي پهن ، قيچي نشده بماند .تاي کاغذ را باز کن و لبه هاي آن را به هم بچسبان و مانند تصوير به يک روبان آويزان کن .
چراغ راهنمايي کلافه کودکان

چراغ راهنمايي کلافه

چراغ راهنمايي کلافه شده بود .به ماشين هايي که از روبه رويش رد مي شدند چپ چپ نگاه مي کرد . ماشين ها هم براي اينکه حرصش را دربياورند برايش زبان درازي مي کردند . او هم عصباني مي شد و از عصبانيت صورتش قرمز...
دندان شيري کودکان

دندان شيري

هم بازيم شد اينجا آهسته مي نشينم من در کنار بابا وقت ناهار خوردن يک دفعه کنده شد او افتاد توي بشقاب شادي و...
فرزند ايران کودکان

فرزند ايران

بچه ي مامان مثل او هستم فرزند ايران من دوست دارم مامان ايران را هم مامانم هم ايرانمان را