0
The current route :
اِنْحِلال فقه و اصول

اِنْحِلال

رضا علم اجمالی دارد به وجوب «الف»‌ یا «ب». سپس علم تفصیلی و قطعی به وجوب «الف»، و عدم وجوب «ب» پیدا می‌كند، در اینجا علم اجمالی اول منحل گشته، و علم تفصیلی جدیدی حادث می‌گردد. كه این زوال علم اول و حدوث...
امور إعتباری فقه و اصول

امور إعتباری

اموری را كه انسان تصور می‌كند یا متأصل‌اند و یا غیرمتأصل هستند. الف. امور متأصل كدام‌اند؟ امور متأصل اموری هستند كه در عالم تكوین و واقع حقیقتاً وجود داشته، و وجود آنها معلول یك سری علل تكوینیه است. نه...
اَمْر فقه و اصول

اَمْر

امر در لغت دارای معانی بسیاری است، مثل حادثه، فرمان، دستور دادن، خواستن و... و در اصطلاح به طلب انشایی (در مقابل طلب حقیقی كه همان اراده‌ی قلبی باشد) گویند.
اِمْتِناع فقه و اصول

اِمْتِناع

در علم منطق اصطلاح وجوب و امكان و امتناع در كنار یكدیگرند. توضیح اینكه منطقیین می‌گویند: اگر محمولی را به موضوعی نسبت دهیم، مثلاً بگوییم «الف»‌ «با» است، رابطه‌ی «الف» با «با» یكی از كیفیت‌های سه گانه...
اِمْتِثال فقه و اصول

اِمْتِثال

امتثال یعنی فرمانبرداری، و انجام دادن متعلق تكلیف مطابق دستور مولی. چهار نوع امتثال در حكم شرع وجود دارد: تفصیلی؛ اجمالی؛ ظنی؛ احتمالی.
اَمارَه فقه و اصول

اَمارَه

برای كسی كه واقع را نداند، در نتیجه تكلیف خود را نشناسد، راه‌هایی جهت رفع تردید و تعیین تكلیف مشخص گردیده است كه به طور عمده عبارت‌اند از: الف. اصول؛ ب. امارات.
اِكْراه فقه و اصول

اِكْراه

اكراه عملی است تهدیدآمیز از طرف كسی نسبت به دیگری، به منظور تحقق بخشیدن فعل یا ترك موردنظر اكراه كننده. عناصر اكراه عبارت‌اند از: 1.عمل آمیخته به تهدید باشد. 2.وعید به آن عمل مؤثر در شخص باشعور باشد
اَقَلّ و اَكْثَر فقه و اصول

اَقَلّ و اَكْثَر

اقل و اكثر در لغت به معنای كمتر و زیادتر است، و در اصطلاح نیز عبارت است از دو عملی كه یكی كمتر و دیگری بیشتر بوده، و در مقام تعلق تكلیف مورد ملاحظه قرار گرفته باشد. در تهذیب الاصول آمده: نافع‌ترین و مفیدترین...
اِطِّراد فقه و اصول

اِطِّراد

اطّراد بر وزن اتحاد در لغت به معنای روان گشتن، دنبال كار یكدیگر شدن است. و در اصطلاح به معنای شیوع است. توضیح اینكه وضع در لغت به معنی قرار دادن است، و چون الفاظ با معانی در رابطه‌ی واقعی نیستند، بلكه...
اُصُول لَفْظیه فقه و اصول

اُصُول لَفْظیه

هر حكم ظاهری كه مجرایش الفاظ باشد، اصول لفظیه نام دارد. چون این اصول در مورد انسان مردد و شاكّ جاری می‌شود، لذا عنوان اصل بر آن اطلاق شده است.