The current route :
امام خمینی
قطره قطره
به موج سیل خیالت چنان خراب شدم برای عبرت آیندگان کتاب شدم دلم گرفته از این تن سیاه و بسته و سرد
امام خمینی
فراق تو
بر دل من چو می نهی داغ فراق خود چه غم هر چه نهی بنه که من سر با رضات می نهم
امام خمینی
غرور نازک گندم
غرور نازک گندم به داس تا تن داد به روی حوصلۀ سرد سنگها، افتاد
امام خمینی
غروب هستی
عطر پونه، بوی ریحانهای تُرد در هوای شرجی دم کرده، مُرد در غروب هستی دور از بهار
امام خمینی
طغیان
برگشته ام از تردید، در پوست نمی گنجم در هر چه به غیر از او، بی اوست نمی گنجم
امام خمینی
طرح لبخند
پیشانیت خاک را تبرّک میبخشید چشمهایت دریچهای سَمت
امام خمینی
قطره شوقی
قطه شوقی داشتم آن را برایت ریختم آبروی شعرهایم را به پایت ریختم رفتی و امام تمام لحظه های انتظار عشق را در حسرت خوب لیاقت ریختم
امام خمینی
صمیمانه تر
آمیزۀ همگونی از احساس و امیدی بی تاب تر از ثانیه های شب عیدی من چون غزل«بیدل» و در قید تکلّف
امام خمینی
صبح لبخند
ترا با عشق پیوندی معماست طلوع صبح لبخندت تماشاست
امام خمینی
صبح لبخند و شامگاه اميد
كيست بهجان خروش افكنده؟ هشياران را ز هوش افكنده ؟ در حُرمتِ سنّتِ رسولا... بُرد يمني به دوش افكنده