0
The current route :
روزی که حال زمین بد شد مناسبت ها

روزی که حال زمین بد شد

آن روز صبح وقتی زمین چشم­ هایش را باز کرد، دید نمی ­تواند خوب نفس بکشد و نمی ­تواند با چشم­ هایش اطرافش را خوب ببیند. هرچه چشم­ هایش را مالید، هرچه نفس عمیق کشید، دید نه که نه؛ هیچ‌چیز تغییر نکرد.
می­ خواهم معلم باشم مناسبت ها

می­ خواهم معلم باشم

روز معلم که می ­رسد هدیه­ ی کوچکی آماده می­ کنی، با وسواس خاصی آن را تزیین می­ کنی و دلت می­ خواهد هرچه زودتر آن را به معلمت هدیه کنی و آن زمان که هدیه را از دستت می­ گیرد چشمانش را با دقت برانداز کنی.
وای... باز هم خانه ­تکانی! طنز

وای... باز هم خانه ­تکانی!

با نزدیک شدن سال نو، رسم باستانی و پدردربیارِ خانه ­تکانی نیز انجام می ­شود. عدم همکاری همه­ جانبه­ ی فرزندان در اجرای این رسم باعث شده است تا اَنگ­ هایی مثل: تنبل بودن، از زیر کار دررو بودن و نسبت به...
من به یاد تو بهار می­ شوم شعر

من به یاد تو بهار می­ شوم

تو قلب­های مُرده را همیشه زنده می­ کنی و خانه ­ی دلِ مرا پُر از پرنده می ­کنی
مهمان‌ پذیر شعر

مهمان‌ پذیر

اخم تو مثل آلوچه ترش است خنده‌هایت ولی هندوانه صبح سُر می‌خوری در خیابان عصر قِل می‌خوری سمت خانه
من تو را ندیده‌ام ولی شعر

من تو را ندیده‌ام ولی

من اگرچه هیچ‌وقت چهره‌ی تو را ندیده‌ام لحظه‌های من پر است از صدای تو
معلّمی که نور را می‌آوری به ارمغان شعر

معلّمی که نور را می‌آوری به ارمغان

چه خوب می‌دهی نشان همیشه راه و چاه را پر از بهار می‌کنی تمام سال و ماه را
فرش کوچه ­ها شعر

فرش کوچه ­ها

پاره پاره شد چتر یک درخت چون رسیده بود روزهای سخت
ما چه‌قدر چون تو بوده‌ایم؟ شعر

ما چه‌قدر چون تو بوده‌ایم؟

تو امام اوّلی برای ما ما به تو همیشه افتخارکرده‌ایم گفته‌ایم، تو شجاع گفته‌ایم، تو همیشه مهربان گفته‌ایم، اهل بخشش و گذشت
سیر و سلوک... شعر

سیر و سلوک...

باید دوباره برخاست از خواب ِتوت، شیرین همراه ِکرم ها رفت تا عُمقِ سیب، پایین