اسدالله بافقی
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : گنجینه دانشمندان (جلد سوم)
ملا اسدالله بافقى برادر مرحوم حاج شیخ محمد تقى عالمى بارع و عابدى ناسك و زاهدى كم نظیر و داراى كرامات و مقامات معنوى بوده و بعضى وى را از جهاتى از مرحوم برادرش برتر میدانستند.
نگارنده در سفریكه آنمرحوم بمشهد مشرف و برى آمدند او را در منزل مرحوم برادرش زیارت كردم آثار صفا و معنویت از سیمایش هویدا بود در سال 1369 قمرى سفرى به یزد رفتم و از آنجا براى دیدن آن عالم ربانى ببافق مسافرت نموده و دو هفتهاى توقف و از محضرش استفاده كردم. و مدت ده شب در حسینیه امامزاده سهل بن على منبر رفته و انجام وظیفه نمودم. مردم بافق بآنمرحوم علاقه مخصوص و نظر خاصى داشتند و براى وى كراماتى قائل بودند و او را نمیدیدند مگر اینكه دست ویرا بوسیده و چیزى بعنوان تبرك میخواستند و او هم مرتب از جیب خود بمردم پول یا خرما و یا نبات و بادام و غیره میداد و ابدا تمام نمیشد و نمیدانم كیسه و جیب آن بزرگوار بكدام سیلو و انبار و خزینه راه داشت. شبها یا نمىخوابید یا بسیار كم میخوابید مسجدى داشت كه بآنجا رفته و تا بصبح مناجات و عبادت مینمود. مزرعهاى داشت بنام حجتیه كه نان و لباس كرباس خود را از آن مزرعه تحصیل مینمود.
از اشیاء نفیسه كه نزد ایشان دیدم بادامى بود كه بطور طبیعى در روى آن حك شده بود الله محمد على فاطمه حسن حسین تا آخر ائمه علیهمالسلام كه نوشته بود (مهدى و لشگرش) و نیز انگشتر عقیق یمنى بسیار ظریف و نفیسى كه آنرا اهدائى و اعطائى حضرت صدیقه كبرى علیهاسلام میدانست و بر روى آن آیات رزق منقوش بود. (و من یتقالله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایتحسب و من یتوكل علىالله فهو حسبه انالله بالغ امره قد جعلالله لكل شىء قدرا). میفرمود توسلى بحضرت زهرا سلاماللهعلیها نموده و از حضرتش چیزى خواستم پس روزى در منزلم نشسته بودم كه گفتند كسى شما را میخواهد درب منزل رفتم زنى را دیدم در چادر و پوشیه سیاه كه اصلا در بافق چنین لباسى معمول نبود گفت این را خانم براى شما داده بسته كوچكى بمن داد و رفت من از او نپرسیدم خانم كیست بسته را باز كردم دیدم این انگشتر است. فورا بخود آمدم كه این زن با این لباس و چادر كه بود و خانم كیست از عقب او آمد هرچه جستجو كردم اثرى از او نیافتم و از هركس استفسار كردم گفتند چنین زنى با این نشانى ندیدم دانستم این اعطائى از طرف بىبى دو جهان شفیعه روز جزا حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیهاست.
دیگر از یادگارهاى آن بزرگوار بحقیر دعائى است كه میترسم اگر در اینجا یاد نكنم بمیرم و آن مخفى بماند و البته با من تعهد كرد كه بنا اهل ندهى و من معتقدم كه موفق نمیشود باین دعا مگر خواص از دوستان اهلبیت علیهمالسلام و آن دعا اینست. میفرمود از پیغمبر اكرم صلىالله علیه و آله و سلم است این دعا.
دعاء كفن میت
قال رسولالله صلىالله علیه و آله. من كتب هذا الدعاء والقى فى كفن المیت او وضع فى یده لایعذب فى قبره والله والله والله.
بسمالله الرحمن الرحیم. اللهم ان قدومى الیك فاكرمنى فان الضیف اذا نزل بقوم یكرم و انت اولى بالكرامه الهى مادمت حیا عصیتك و انت احسنت على (الى) فالان انقطع عصیانى فلاتقطع احسانك عنى یا رب اعتقنى من النار بمحمد و آله الاطهار الابرار الاخیار و صلىالله على محمد و آله الطاهرین.
نگارنده گوید از آن تاریخ تااكنون بیش از چند نفرى را كه یاد میكنم موفق نشدم این دعاء را باو بدهم.
1- مرحوم آیهالله العظمى حجت 2- مرحوم آیهالله العظمى صدر 3- مرحوم آیهالله مجاهد حاج سید ابوالقاسم كاشانى.
4- مرحوم آیهالله حاج سید حسین قاضى كه یك ماه مانده بفوتش این دعا را از حقیر گرفت و گویا پیشبینى مرگ خود را كرده بود.
5- مرحومه مغفوره صبیه جوانم كه مناسب است خوابیكه بعد از فوت آن مرحومه یكى از بستگان بىاطلاع دیده بود بنگارم.
6- آیهالله حاج شیخ محمد رضا طبسى نجفى.
دیدن صبیهام در خواب و دعاء مذكور
در دهم ماه رجب سال 1391 قمرى بود كه نگارنده مبتلا بداغ و مرگ ناگهانى صبیهام مرحومه فاطمه رازى كه همسر آقا سید حسین تقوى طهرانى از سادات اخوى تهران كه جوان متدین و پرهیزكاریست شدم و خدا شاهد است كه مرگ او چه ضربهاى بر من و بیت من وارد و چه داغى بر دل من و مادرش و كلیه بستگانم گذارد زیرا در میان 9 فرزندم مزایائى از تقوا و مواظبت بجامعه و توسل و عاشوراء و غیره داشت.
در آن ناراحتى عجیب كه خود داشتم و انقلاب مادرش و همسر و تمام فامیل را میدیدم و از همه چى غافل بودم دیدم گویا بمن گفته میشود چرا دعاء را نمینویسى اینجا جاى آنست. پس فورا در هنگامیكه مشغول غسل وى بودند، دعاء را نوشته و بخاله صبیهام دادم و گفتم این را در كفن و یا دست راست او بگذار او هم گذارد كسى جز او و یكى دو نفر دیگر اطلاع نداشت و نمیدانستند چیست مدت دو سه ماه از این حادثه گذشت یكى از خویشان و ارحام كه هیچ از این جریان خبر نداشت در تهران آنمرحومه را در خواب دید كه در باغ بسیار زیبائى است و لباس سفید گل دوزى شدهاى شبیه لباس سفید عروسهاى ایران پوشیده و بىاندازه زیباست پرسید از او بگوئید چگونه گذشت و وضع تو چطور است. گفت بسیار خوبم و اینجا منزل من است گفتم جریان خود را بگو گفت وقتى من مردم میدیدم كه شما چگونه ناراحتید و گریه میكنید میگفتم اگر براى من است منكه حالم خوب است تا مرا بقم آورده و در مقبرهام گذاردند و قبر مرا كندند بمن گفتند باید اینجا بروى گفتم من میترسم گفتند باید بروى گفتم پس چشمم را مىبندم كه نبینم ناگاه متوجه شدم در قبرم هستم وحشت مرا گرفت بمن گفته شد نترس چشمت را باز كن پیغمبر اكرم صلىالله علیه و آله و سلم آمده است بیادم آمد نامهئى پدرم براى پیغمبر نوشته و در دستم گذاردهاند گفتم چشمم را باز كرده و نامه را تقدیم میكنم... و آن نامه همین دعاء مذكور است... خداوند مرحوم حجهالاسلام بافقى و برادر بزرگوار مذكورش و ما را با نبى اكرم صلىالله علیه و آله و سلم و اهل بیتش محشور گرداند.
درخت خرما میترسد
از نوادرى كه در بافق دیده و شنیدهام این قضیه است در منزل مرحوم حاج ملا اسدالله درخت خرماى بزرگى بود و فرمود سالها بود كه این درخت با این هیكل خرما نمیداد و هرچه او را تلقیح میكردیم (تلقیح خرما گرد مخصوصى از خرماى نر است كه بخرماى ماده میزنند تا بار بدهد (اثر نمىكرد فرمود با دخترم تبانى كردم كه من نردبان گذارده و ریسمانى برداشته با اره میروم كه سر درخت خرما را ببرم تو بیا بگو میخواهى چكنى گفتم میخواهم سر این خرماى بىثمر و فایده را ببرم و چوب او را بسوزانم زیرا فقط هیكل بزرگ كرده تو بیا شفاعت كن. پس من از نردبان بالا رفته و ریسمان بر گردن درخت بسته و اره گذاردم كه سر درخت را ببرم دخترم آمد گفت بابا چه میكنى گفتم میخواهم سر این درخت بىفایده را ببرم گفت بابا امسال او را بمن ببخش اگر خرما نداد سال بعد منهم شما را كمك میكنم در بریدن و من گفتم بخدا قسم كه خرما ندهد حتما سر او را بریده و میسوزانم آنرا پس از این تهدید درخت خرما از آن سال مرتب بار آورد و خرماى خوبى داد و مقدارى از آن خرما باین نگارنده داد كه برى آورم.
پس به آنمرحوم گفتم مگر درخت خرما تهدید را حس میكند و یا ترس دارد و تا اگر سرش را بریدند خشك میشود فرمود آرى درخت خرما برزخ میان نباتات و حیوانات است چند خاصیت از خواص حیوانات در اوست:
1- میترسد چنانچه حیوانات میترسند.
2- اگر سرش را ببرند دیگر سبز نمیشود مانند حیوانات كه اگر سرش را ببرند میمیرد درخت خرما هم میمیرد.
3- اگر سرش را آب بگیرد خفه میشود مانند حیوانات خشكى كه اگر زیر آب بروند غرق شده و میمیرند.
4- تلقیح لازم دارد یعنى باید گردى از خرماى نر بخرماى ماده بزنند تا ثمر بدهد مانند حیوانات كه باید نر با ماده جفت شود تا تولید مثل كند، و در روایات نبوى صلىالله علیه و آله هست كه فرموده: اوصیكم بعمتكم النخله سفارش میكنم شما را درباره درخت خرما... انتهى.
مرحوم ثقهالاسلام بافقى در حدود سال 1375 قمرى در بافق وفات نموده و در همانجا مدفون گردید اشعار بسیارى درباره حضرت ولى عصر عجلالله فرجه الشریف سروده و منبر بسیار شیرین و مؤثرى داشت.
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}