Sunday, April 10, 2011
Estimated time of study:
موارد بیشتر برای شما

اسدالله بافقی

اسدالله بافقی
ملا اسدالله بافقى برادر مرحوم حاج شیخ محمد تقى عالمى بارع و عابدى ناسك و زاهدى كم نظیر و داراى كرامات و مقامات معنوى بوده و بعضى وى را از جهاتى از مرحوم برادرش برتر میدانستند. نگارنده در سفریكه آنمرحوم بمشهد مشرف و برى آمدند او را در منزل مرحوم برادرش زیارت كردم آثار صفا و معنویت از سیمایش هویدا بود در سال 1369 قمرى سفرى به یزد رفتم و از آنجا براى دیدن آن عالم ربانى ببافق مسافرت نموده و دو هفته‏اى توقف و از محضرش استفاده كردم. و مدت ده شب در حسینیه امامزاده سهل بن على منبر رفته و انجام وظیفه نمودم. مردم بافق بآنمرحوم علاقه مخصوص و نظر خاصى داشتند و براى وى كراماتى قائل بودند و او را نمیدیدند مگر اینكه دست ویرا بوسیده و چیزى بعنوان تبرك میخواستند و او هم مرتب از جیب خود بمردم پول یا خرما و یا نبات و بادام و غیره میداد و ابدا تمام نمیشد و نمیدانم كیسه و جیب آن بزرگوار بكدام سیلو و انبار و خزینه راه داشت. شبها یا نمى‏خوابید یا بسیار كم میخوابید مسجدى داشت كه بآنجا رفته و تا بصبح مناجات و عبادت مینمود. مزرعه‏اى داشت بنام حجتیه كه نان و لباس كرباس خود را از آن مزرعه تحصیل مینمود. از اشیاء نفیسه كه نزد ایشان دیدم بادامى بود كه بطور طبیعى در روى آن حك شده بود الله محمد على فاطمه حسن حسین تا آخر ائمه علیهم‏السلام كه نوشته بود (مهدى و لشگرش) و نیز انگشتر عقیق یمنى بسیار ظریف و نفیسى كه آنرا اهدائى و اعطائى حضرت صدیقه كبرى علیهاسلام میدانست و بر روى آن آیات رزق منقوش بود. (و من یتق‏الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایتحسب و من یتوكل على‏الله فهو حسبه ان‏الله بالغ امره قد جعل‏الله لكل شى‏ء قدرا). میفرمود توسلى بحضرت زهرا سلام‏الله‏علیها نموده و از حضرتش چیزى خواستم پس روزى در منزلم نشسته بودم كه گفتند كسى شما را میخواهد درب منزل رفتم زنى را دیدم در چادر و پوشیه سیاه كه اصلا در بافق چنین لباسى معمول نبود گفت این را خانم براى شما داده بسته كوچكى بمن داد و رفت من از او نپرسیدم خانم كیست بسته را باز كردم دیدم این انگشتر است. فورا بخود آمدم كه این زن با این لباس و چادر كه بود و خانم كیست از عقب او آمد هرچه جستجو كردم اثرى از او نیافتم و از هركس استفسار كردم گفتند چنین زنى با این نشانى ندیدم دانستم این اعطائى از طرف بى‏بى دو جهان شفیعه روز جزا حضرت صدیقه طاهره سلام‏الله‏علیهاست. دیگر از یادگارهاى آن بزرگوار بحقیر دعائى است كه میترسم اگر در اینجا یاد نكنم بمیرم و آن مخفى بماند و البته با من تعهد كرد كه بنا اهل ندهى و من معتقدم كه موفق نمیشود باین دعا مگر خواص از دوستان اهل‏بیت علیهم‏السلام و آن دعا اینست. میفرمود از پیغمبر اكرم صلى‏الله علیه و آله و سلم است این دعا. دعاء كفن میت قال رسول‏الله صلى‏الله علیه و آله. من كتب هذا الدعاء والقى فى كفن المیت او وضع فى یده لایعذب فى قبره والله والله والله. بسم‏الله الرحمن الرحیم. اللهم ان قدومى الیك فاكرمنى فان الضیف اذا نزل بقوم یكرم و انت اولى بالكرامه الهى مادمت حیا عصیتك و انت احسنت على (الى) فالان انقطع عصیانى فلاتقطع احسانك عنى یا رب اعتقنى من النار بمحمد و آله الاطهار الابرار الاخیار و صلى‏الله على محمد و آله الطاهرین. نگارنده گوید از آن تاریخ تااكنون بیش از چند نفرى را كه یاد میكنم موفق نشدم این دعاء را باو بدهم. 1- مرحوم آیه‏الله العظمى حجت 2- مرحوم آیه‏الله العظمى صدر 3- مرحوم آیه‏الله مجاهد حاج سید ابوالقاسم كاشانى. 4- مرحوم آیه‏الله حاج سید حسین قاضى كه یك ماه مانده بفوتش این دعا را از حقیر گرفت و گویا پیش‏بینى مرگ خود را كرده بود. 5- مرحومه مغفوره صبیه جوانم كه مناسب است خوابیكه بعد از فوت آن مرحومه یكى از بستگان بى‏اطلاع دیده بود بنگارم. 6- آیه‏الله حاج شیخ محمد رضا طبسى نجفى. دیدن صبیه‏ام در خواب و دعاء مذكور در دهم ماه رجب سال 1391 قمرى بود كه نگارنده مبتلا بداغ و مرگ ناگهانى صبیه‏ام مرحومه فاطمه رازى كه همسر آقا سید حسین تقوى طهرانى از سادات اخوى تهران كه جوان متدین و پرهیزكاریست شدم و خدا شاهد است كه مرگ او چه ضربه‏اى بر من و بیت من وارد و چه داغى بر دل من و مادرش و كلیه بستگانم گذارد زیرا در میان 9 فرزندم مزایائى از تقوا و مواظبت بجامعه و توسل و عاشوراء و غیره داشت. در آن ناراحتى عجیب كه خود داشتم و انقلاب مادرش و همسر و تمام فامیل را میدیدم و از همه چى غافل بودم دیدم گویا بمن گفته میشود چرا دعاء را نمینویسى اینجا جاى آنست. پس فورا در هنگامیكه مشغول غسل وى بودند، دعاء را نوشته و بخاله صبیه‏ام دادم و گفتم این را در كفن و یا دست راست او بگذار او هم گذارد كسى جز او و یكى دو نفر دیگر اطلاع نداشت و نمیدانستند چیست مدت دو سه ماه از این حادثه گذشت یكى از خویشان و ارحام كه هیچ از این جریان خبر نداشت در تهران آنمرحومه را در خواب دید كه در باغ بسیار زیبائى است و لباس سفید گل دوزى شده‏اى شبیه لباس سفید عروسهاى ایران پوشیده و بى‏اندازه زیباست پرسید از او بگوئید چگونه گذشت و وضع تو چطور است. گفت بسیار خوبم و اینجا منزل من است گفتم جریان خود را بگو گفت وقتى من مردم میدیدم كه شما چگونه ناراحتید و گریه میكنید میگفتم اگر براى من است منكه حالم خوب است تا مرا بقم آورده و در مقبره‏ام گذاردند و قبر مرا كندند بمن گفتند باید اینجا بروى گفتم من میترسم گفتند باید بروى گفتم پس چشمم را مى‏بندم كه نبینم ناگاه متوجه شدم در قبرم هستم وحشت مرا گرفت بمن گفته شد نترس چشمت را باز كن پیغمبر اكرم صلى‏الله علیه و آله و سلم آمده است بیادم آمد نامه‏ئى پدرم براى پیغمبر نوشته و در دستم گذارده‏اند گفتم چشمم را باز كرده و نامه را تقدیم میكنم... و آن نامه همین دعاء مذكور است... خداوند مرحوم حجه‏الاسلام بافقى و برادر بزرگوار مذكورش و ما را با نبى اكرم صلى‏الله علیه و آله و سلم و اهل بیتش محشور گرداند. درخت خرما میترسد از نوادرى كه در بافق دیده و شنیده‏ام این قضیه است در منزل مرحوم حاج ملا اسدالله درخت خرماى بزرگى بود و فرمود سالها بود كه این درخت با این هیكل خرما نمیداد و هرچه او را تلقیح میكردیم (تلقیح خرما گرد مخصوصى از خرماى نر است كه بخرماى ماده میزنند تا بار بدهد (اثر نمى‏كرد فرمود با دخترم تبانى كردم كه من نردبان گذارده و ریسمانى برداشته با اره میروم كه سر درخت خرما را ببرم تو بیا بگو میخواهى چكنى گفتم میخواهم سر این خرماى بى‏ثمر و فایده را ببرم و چوب او را بسوزانم زیرا فقط هیكل بزرگ كرده تو بیا شفاعت كن. پس من از نردبان بالا رفته و ریسمان بر گردن درخت بسته و اره گذاردم كه سر درخت را ببرم دخترم آمد گفت بابا چه میكنى گفتم میخواهم سر این درخت بى‏فایده را ببرم گفت بابا امسال او را بمن ببخش اگر خرما نداد سال بعد منهم شما را كمك میكنم در بریدن و من گفتم بخدا قسم كه خرما ندهد حتما سر او را بریده و میسوزانم آنرا پس از این تهدید درخت خرما از آن سال مرتب بار آورد و خرماى خوبى داد و مقدارى از آن خرما باین نگارنده داد كه برى آورم. پس به آنمرحوم گفتم مگر درخت خرما تهدید را حس میكند و یا ترس دارد و تا اگر سرش را بریدند خشك میشود فرمود آرى درخت خرما برزخ میان نباتات و حیوانات است چند خاصیت از خواص حیوانات در اوست: 1- میترسد چنانچه حیوانات میترسند. 2- اگر سرش را ببرند دیگر سبز نمیشود مانند حیوانات كه اگر سرش را ببرند میمیرد درخت خرما هم میمیرد. 3- اگر سرش را آب بگیرد خفه میشود مانند حیوانات خشكى كه اگر زیر آب بروند غرق شده و میمیرند. 4- تلقیح لازم دارد یعنى باید گردى از خرماى نر بخرماى ماده بزنند تا ثمر بدهد مانند حیوانات كه باید نر با ماده جفت شود تا تولید مثل كند، و در روایات نبوى صلى‏الله علیه و آله هست كه فرموده: اوصیكم بعمتكم النخله سفارش میكنم شما را درباره درخت خرما... انتهى. مرحوم ثقه‏الاسلام بافقى در حدود سال 1375 قمرى در بافق وفات نموده و در همانجا مدفون گردید اشعار بسیارى درباره حضرت ولى عصر عجل‏الله فرجه الشریف سروده و منبر بسیار شیرین و مؤثرى داشت.


Send Comment
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.