خودگزيني و امتيازجويي از آفت هاي بزرگ مديريت است، که از عوامل مهم آسيب زننده به سرمايه ي اجتماعي و اعتماد عمومي و سازماني است، و بايد از آن - هر گونه که باشد - سخت پرهيز نمود، چنان که امام علي (ع) به مالک...

پس هرگز حکومت خود را با ريختن خون ناروايي نيرومند مگردان، زيرا چنان کاري نه تنها از عوامل ناتوان کردن و سست کردن قدرت است، که باعث نابودي و به دست ديگران افتادن آن هم مي شود.

و مبادا نيکوکار و بدکار در نزد تو جايگاهي يکسان با هم داشته باشند، زيرا چنان کاري، کناره گرفتن نيکوکاران از نيکي، و آموخته کردن بدکاران بر بدي را به دنبال دارد. و درباره ي هر يک از آنان چيزي را عهده دار...

از جمله زمينه سازها و برپا دارنده هاي اخلاق مديريتي، نظارت، بازرسي و پيگيري است، که در صورت بساماني، نقشي اساسي در اين جهت دارد. چنان چه اين امر، به شکلي مستمر، دقيق و همه جانبه، در چارچوب فلسفه ي آن انجام...

اگر شهروندان درباره ي تو ستم روا داشتي را گمان بردند، دليل خود را برايشان شفاف آشکار کن، و با اين شفاف سازي ات، گمان هاي [ بد ] ايشان را از خويش بگردان، که در اين کار، گونه اي پرورش دادن نفست است، و همراهي...

فلسفه ي مديريت خدمتگزاري به مردمان، اداره شوندگان و خدمت گيرندگان است، و همه ي کارگزاران و کارکنان در تمام مراتب، خدمتگزارند، و اين امر به عنوان اصلي حاکم در مديريت است و مادام که چنين احساسي وجود داشته...

از جمله اساسي ترين کارها در اداره ي درست امور رايزني است. بدون شور و مشورت همه ي کارها ناقص است و تصميم گيري بدون آن فاقد برکت است. يک فرد هر قدر هم از نظر فکر و انديشه نيرومند و مجرّب باشد، باز هم نسبت...

اعتدال و ميانه روي، در همه ي امور، به ويژه در مديريت و رهبري، و در مسير حق، اصلي اساسي است؛ يعني همه چيز به دور از افراط و تفريط و در مرزهاي اعتدال و ميانه روي باشد: هدف گذاري، برنامه ريزي، تصميم گيري،...

« نصيحت » به معناي خيرخواهي و نقد مشفقانه، و « انتقاد » به معناي سره کردن، جدا کردن خوب از بد، به گزيني، خرده گيري و شرح معايب و محاسن چيزي است. (1) از نشانه هاي يک مجموعه ي انساني سالم و مديريت صحيح،...

دادگري در حکومت و مديريت اصلي اساسي است، و هيچ چيز چون آن حکومت و مديريت را سامان نمي بخشد و استوار نمي سازد، و از اين روست که بيش ترين تلاش بايد در جهت پايدار شدن آن باشد. پايدار شدن دادگري در ديده ي...