0
The current route :
ديدم مغز يكي از بچه‌ها روي دستم پاشيده ادبیات دفاع مقدس

ديدم مغز يكي از بچه‌ها روي دستم پاشيده

بيشتر از ده روز طاقت ماندن در شهر را نداشتم. عليرغم مخالفت‌هاي خانواده، عصا را به كناري انداخته و همراه حسين راه منطقه را در پيش گرفتم. به اهواز كه رسيديم قصد كرديم يكسر به خرمشهر برويم و رفتيم. اولين...
ميكائيل داره با هاتون حرف مي‌زنه ادبیات دفاع مقدس

ميكائيل داره با هاتون حرف مي‌زنه

اين خاطره بر اساس متن پياده شده يك نوار حاوي خاطرات يكي از پاسداران لشگر 14 امام حسين عليه السلام مي‌باشد كه به اين صورت بازنويسي شده است . « بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم همان طور كه برادران عزيز توجه دارن...
من امروز شهيد مي شم ادبیات دفاع مقدس

من امروز شهيد مي شم

شب مصطفي را شير كردم تا پهلوي فرمانده گردان برود و براي هر دويمان مرخصي بگيرد. كساييان قبول كرد. قرار شد ساعت 6 صبح روز بعد به كرمانشاه برويم. بهانه‌ام، زدن تلفن به تهران بود، ولي بي آنكه به مصطفي بگويم...
روایت شکنجه های ضد انقلاب (2) ادبیات دفاع مقدس

روایت شکنجه های ضد انقلاب (2)

فردايش به ستاد عمليات رفته و اعلام آمادگي كردم كه جز نيروهاي آزادكننده پادگان بانه باشم. خوشحال شدند و قبول كردند وسايل را برداشتم و به محل استقرار نيروهاي ضربت، به "ديدگاه " سنندج رفتم و به ديگر برادران...
روایت شکنجه های ضد انقلاب (1) ادبیات دفاع مقدس

روایت شکنجه های ضد انقلاب (1)

از كنار شهدا عبور كرديم تا واحد بعدي بيايد و ترتيب جمع‌آوري آنها را بدهم و باز هم مستحكم‌تر از پيش با چشماني گريان به پيشروي ادامه داديم و پس از درهم شكسته شدن چند حركت مذبوحانه در حدود 10 دقيقه بعد در...
خاطراتي از سيد علي اكبر ابوترابي ادبیات دفاع مقدس

خاطراتي از سيد علي اكبر ابوترابي

*مرا مستقيماً به قرارگاه پشت خط منتقل كردند. پس از آن، يك سرهنگ دوم كه فرمانده تيپ بود، به اتفاق چند افسر عراقي، سؤالاتي از من كردند. به خيال اينكه باز جويي زودتر تمام مي‌شود، به زبان عربي و با كلمات مختصري...
خاطره گويي شهيد سيروس مهدي پور (2) ادبیات دفاع مقدس

خاطره گويي شهيد سيروس مهدي پور (2)

آن چه خواهيد خواند بخش دوم خاطرات شفاهي شهيد "سيروس مهدي‌پور " مي باشد.پدر اين شهيد بزرگوار آقاي مهدي‌پور گفته است كه "هر وقت سيروس از جبهه برمي‌گشت، من مشتاقانه مي‌نشستم و خاطراتش را مي‌شنيدم. البته بدون...
خاطره گويي شهيد سيروس مهدي پور (1) ادبیات دفاع مقدس

خاطره گويي شهيد سيروس مهدي پور (1)

آن چه خواهيد خواند براساس نوارهايي تدوين شده كه پدر شهيد "سيروس مهدي‌پور " تهيه كرده است. آقاي مهدي‌پور گفته است كه "هر وقت سيروس از جبهه برمي‌گشت، من مشتاقانه مي‌نشستم و خاطراتش را مي‌شنيدم. البته بدون...
سرفرازي به سر نيزه فراز آمد باز ادبیات دفاع مقدس

سرفرازي به سر نيزه فراز آمد باز

به مناسبت شهادت سرداران شهيد سپاه سرفرازي به سر نيزه فراز آمد باز تا ببينيم شهيد است كه باز آمد باز جوش ليلي است كه در دشت جنون سبز شده باغ سرو است كه از سرخي خون سبز شده خبر از يار عزيزي است كه برگشت،...
رو به قبله ايستاد و « گرا» داد ادبیات دفاع مقدس

رو به قبله ايستاد و « گرا» داد

طرح عملياتي كه ما براي كمين ريخته بوديم و آن همه وقت رويش صرف شده بود الان به كلي در هم ريخت و مي‌بايست طرح عملياتي جديد را در همان لحظات بينديشيم. ضد انقلاب با چندين شب حمله مداوم از اين نقطه مي‌خواست...