به عمل کار برآید
هموطن‌های ورزشکاری همیشه او را به ضعف و ناتوانی متّهم می‌کردند. از این‌رو ورزشکار به کشور دیگری رفت و مدّتی در آن‌جا زندگی کرد. او پس از آن‌که...
Saturday, August 12, 2017
زیاده‌طلب
هِرمِس به عابدی پرهیزگار غازی داد که تخم طلا می‌گذاشت. امّا مرد، شکیبایی نداشت و نمی‌توانست منتظر ثروتی بماند که آرام‌آرام روی هم انباشته می‌شد....
Saturday, August 12, 2017
از یاد مرگ غافل مشو
کشتی‌ای مسافربری با مسافرانی که به همراه داشت به دریا رفت. امّا همین‌که به دریای بیکران رسید، اسیر توفانی غیرمنتظره شد و همه پنداشتند چیزی به...
Saturday, August 12, 2017
شریک، همیشه شریک است
دو نفر با هم سفر می‌کردند که یکی از آن‌ها تبری را روی زمین دید. همسفرِ مرد گفت: «چه چیز خوبی یافتیم.»
Saturday, August 12, 2017
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
دو دوست با هم سفر می‌کردند که ناگهان خرسی از دور ظاهر شد. یکی از دو مرد خود را به بالای درخت رساند و همان‌جا پنهان شد. دیگری که متوجّه شد چیزی...
Saturday, August 12, 2017
کيفيت بالاتر از کميّت است
مادّه روباهي به مادّه شيري طعنه زد که هربار فقط يک توله به‌دنيا مي‌آورد. مادّه شير به او گفت: «بله، هربار فقط يک توله به‌دنيا مي‌آورم؛ امّا همان...
Thursday, August 10, 2017
چاره‌ي ساده
رودخانه‌ها دور هم جمع شدند و شکواييه‌اي عليه دريا صادر کردند. آن‌ها گفتند: «چرا وقتي ما با‌ آب‌هاي شيرين و گوارا به داخل تو مي‌ريزيم ما را شور...
Thursday, August 10, 2017
گنج بادآورده
برزگري به هنگام مرگ با خود انديشيد چه کند تا پسرانش پس از او برزگران موفّقي شوند. از اين‌رو همه را نزد خود خواند و به ‌آن‌ها گفت: «فرزندانم،...
Thursday, August 10, 2017
اتّحاد
پسران برزگري هميشه تک‌روي مي‌کردند و با هم اختلاف داشتند. برزگر که سعي مي‌کرد آن‌ها را از اين کار باز‌دارد متوجّه شد حرف‌هايش تأثيري بر آن‌ها...
Thursday, August 10, 2017
خشم افسار گسيخته
کشاورزي، از روباهي که ضرري به او زده بود، کينه به دل گرفته بود. از اين‌رو هنگامي که روباه را به دام انداخت با خود فکر کرد از او سخت انتقام بگيرد....
Thursday, August 10, 2017
برکت در حرکت است
ثروتمندي از اهالي آتن با گروهي از مسافران به سفري دريايي مي‌رفت که ناگهان توفاني درگرفت و کشتي غرق شد. تمام مسافران کشتي سعي مي‌کردند با شنا...
Thursday, August 10, 2017
مرد بايد که عيب خود بيند
روزي روزگاري، وقتي پرومته انسان‌ها را ساخت، دو کوله‌بار به گردن آن‌ها آويخت. او کوله‌باري را که از جلوي آدميان آويخته بود، از عيب‌هاي ديگران...
Thursday, August 10, 2017
تخم‌مرغ دزد، شتر دزد مي‌شود
پسرکي لوح يکي از هم‌شاگرديان خود را از مدرسه دزديد و به خانه برد. مادرِ پسرک به‌جاي تنبيه پسر خود، او را تشويق کرد. بار ديگر پسرک بالاپوشي دزديد...
Thursday, August 10, 2017
شيّاد
کسب و کار پينه‌دوزي ناوارد، چنان از رونق افتاده بود که از گرسنگي با مرگ فاصله‌اي نداشت. بنابراين تصميم گرفت به شهري که کسي او را نمي‌شناسد برود...
Thursday, August 10, 2017
کلاهبردار
مردي که سفري طولاني در پيش داشت نذر کرد هر چه در راه يافت با هِرمِس نصف کند. در يکي از روزهاي سفر، مرد کيفي يافت که يقين داشت پر از پول است،...
Thursday, August 10, 2017
چرا برخي از انسان‌ها جانور صفت‌اند؟
به سفارش زئوس، پرومته آدميان و جانوران را ساخت. در اين بين زئوس متوجّه تعداد فراواني از جانوران شد و به پرومته دستور داد از ساختن بيش‌تر آن‌ها...
Thursday, August 10, 2017
حقيقت، دروغگو را رسوا مي‌کند
دو پسر بچّه با هم به قصابي رفتند. وقتي پشت قصاب به آن‌ها بود، يکي از آن دو کمي گوشت برداشت و آن را توي جيب دوستش چپاند. وقتي مرد قصاب به اطراف...
Thursday, August 10, 2017
درمان ناپذير
زني که شوهرش مي‌ گسار بود براي درمان او چاره‌اي انديشيد. زن آن قدر صبر کرد تا شوهرش از شدّت زياده‌روي در نوشيدن سياه‌مست شد و ديگر هيچ‌کس و هيچ‌...
Thursday, August 10, 2017
حقّه‌باز
روزگاري زني جادوگر مدّعي بود که طلسم‌هايش خشم خدايان را فرو مي‌نشانند. به اين ترتيب هميشه مشتريان بسياري داشت و با فروش طلسم‌هاي خود آسوده زندگي...
Thursday, August 10, 2017
چشم پزشک
پيرزني که چشمانش خوب نمي‌ديد با پزشکي قرار گذاشت در صورت بهبود، دستمزد او را بپردازد. پزشک درمان را با ماليدن مرهم به چشمان پيرزن شروع کرد، امّا...
Thursday, August 10, 2017