تو مپندار کز اين در به ملامت بروم

تو مپندار کز اين در به ملامت بروم شاعر : سعدي دلم اين جاست بده تا به سلامت بروم تو مپندار کز اين در به ملامت بروم...

Wednesday, March 23, 2011

به تو مشغول و با تو همراهم

به تو مشغول و با تو همراهم شاعر : سعدي وز تو بخشايش تو مي‌خواهم به تو مشغول و با تو همراهم که منت آشناي درگاهم...

Wednesday, March 23, 2011

امشب آن نيست که در خواب رود چشم نديم

امشب آن نيست که در خواب رود چشم نديم شاعر : سعدي خواب در روضه رضوان نکند اهل نعيم امشب آن نيست که در خواب رود چشم...

Wednesday, March 23, 2011

ما دگر کس نگرفتيم به جاي تو نديم

ما دگر کس نگرفتيم به جاي تو نديم شاعر : سعدي الله الله تو فراموش مکن عهد قديم ما دگر کس نگرفتيم به جاي تو نديم ...

Wednesday, March 23, 2011

ما به روي دوستان از بوستان آسوده‌ايم

ما به روي دوستان از بوستان آسوده‌ايم شاعر : سعدي گر بهار آيد و گر باد خزان آسوده‌ايم ما به روي دوستان از بوستان...

Wednesday, March 23, 2011

ما در خلوت به روي خلق ببستيم

ما در خلوت به روي خلق ببستيم شاعر : سعدي از همه بازآمديم و با تو نشستيم ما در خلوت به روي خلق ببستيم وان چه نه...

Wednesday, March 23, 2011

اي سروبالاي سهي کز صورت حال آگهي

اي سروبالاي سهي کز صورت حال آگهي شاعر : سعدي وز هر که در عالم بهي ما نيز هم بد نيستيم اي سروبالاي سهي کز صورت حال...

Wednesday, March 23, 2011

عمرها در پي مقصود به جان گرديديم

عمرها در پي مقصود به جان گرديديم شاعر : سعدي دوست در خانه و ما گرد جهان گرديديم عمرها در پي مقصود به جان گرديديم...

Wednesday, March 23, 2011

بگذار تا مقابل روي تو بگذريم

بگذار تا مقابل روي تو بگذريم شاعر : سعدي دزديده در شمايل خوب تو بنگريم بگذار تا مقابل روي تو بگذريم هم جور به...

Wednesday, March 23, 2011

ما دل دوستان به جان بخريم

ما دل دوستان به جان بخريم شاعر : سعدي ور جهان دشمنست غم نخوريم ما دل دوستان به جان بخريم گو بزن جان من که ما...

Wednesday, March 23, 2011

ترک يار عزيز نتوانيم

ترک يار عزيز نتوانيم شاعر : سعدي ما گدايان خيل سلطانيم ترک يار عزيز نتوانيم بنده را نام خويشتن نبود شهربند...

Wednesday, March 23, 2011

کاش کان دلبر عيار که من کشته اويم

کاش کان دلبر عيار که من کشته اويم شاعر : سعدي بار ديگر بگذشتي که کند زنده به بويم کاش کان دلبر عيار که من کشته اويم...

Wednesday, March 23, 2011

عهد کرديم که بي دوست به صحرا نرويم

عهد کرديم که بي دوست به صحرا نرويم شاعر : سعدي بي تماشاگه رويش به تماشا نرويم عهد کرديم که بي دوست به صحرا نرويم...

Wednesday, March 23, 2011

گر غصه روزگار گويم

گر غصه روزگار گويم شاعر : سعدي بس قصه بي شمار گويم گر غصه روزگار گويم تا من يکي از هزار گويم يک عمر هزارسال...

Wednesday, March 23, 2011

بکن چندان که خواهي جور بر من

بکن چندان که خواهي جور بر من شاعر : سعدي که دستت بر نمي‌دارم ز دامن بکن چندان که خواهي جور بر من که بازش دل نمي‌خواهد...

Wednesday, March 23, 2011

يا رب آن رويست يا برگ سمن

يا رب آن رويست يا برگ سمن شاعر : سعدي يا رب آن قدست يا سرو چمن يا رب آن رويست يا برگ سمن در چمن کس ديد سرو سيمتن...

Wednesday, March 23, 2011

در وصف نيايد که چه شيرين دهنست آن

در وصف نيايد که چه شيرين دهنست آن شاعر : سعدي اينست که دور از لب و دندان منست آن در وصف نيايد که چه شيرين دهنست...

Wednesday, March 23, 2011

اي کودک خوبروي حيران

اي کودک خوبروي حيران شاعر : سعدي در وصف شمايلت سخندان اي کودک خوبروي حيران کرديم و صبوري از تو نتوان صبر از...

Wednesday, March 23, 2011

برخيز که مي‌رود زمستان

برخيز که مي‌رود زمستان شاعر : سعدي بگشاي در سراي بستان برخيز که مي‌رود زمستان منقل بگذار در شبستان نارنج و...

Wednesday, March 23, 2011

خوشا و خرما وقت حبيبان

خوشا و خرما وقت حبيبان شاعر : سعدي به بوي صبح و بانگ عندليبان خوشا و خرما وقت حبيبان که ساکن گردد آشوب رقيبان...

Wednesday, March 23, 2011