بخرام بالله تا صبا بيخ صنوبر برکند
بخرام بالله تا صبا بيخ صنوبر برکند شاعر : سعدي برقع افکن تا بهشت از حور زيور برکند بخرام بالله تا صبا بيخ صنوبر...
Wednesday, March 23, 2011
عيبي نباشد از تو که بر ما جفا رود
عيبي نباشد از تو که بر ما جفا رود شاعر : سعدي مجنون از آستانه ليلي کجا رود عيبي نباشد از تو که بر ما جفا رود ...
Wednesday, March 23, 2011
به حسن دلبر من هيچ در نمي‌بايد
به حسن دلبر من هيچ در نمي‌بايد شاعر : سعدي جز اين دقيقه که با دوستان نمي‌پايد به حسن دلبر من هيچ در نمي‌بايد ...
Wednesday, March 23, 2011
هر شب انديشه ديگر کنم و راي دگر
هر شب انديشه ديگر کنم و راي دگر شاعر : سعدي که من از دست تو فردا بروم جاي دگر هر شب انديشه ديگر کنم و راي دگر ...
Wednesday, March 23, 2011
ساقيا مي ده که مرغ صبح بام
ساقيا مي ده که مرغ صبح بام شاعر : سعدي رخ نمود از بيضه زنگارفام ساقيا مي ده که مرغ صبح بام آتش سودا به آب چشم...
Wednesday, March 23, 2011
نرفت تا تو برفتي خيالت از نظرم
نرفت تا تو برفتي خيالت از نظرم شاعر : سعدي برفت در همه عالم به بي دلي خبرم نرفت تا تو برفتي خيالت از نظرم نه...
Wednesday, March 23, 2011
گر به رخسار چو ماهت صنما مي‌نگرم
گر به رخسار چو ماهت صنما مي‌نگرم شاعر : سعدي به حقيقت اثر لطف خدا مي‌نگرم گر به رخسار چو ماهت صنما مي‌نگرم هر...
Wednesday, March 23, 2011
من بي‌مايه که باشم که خريدار تو باشم
من بي‌مايه که باشم که خريدار تو باشم شاعر : سعدي حيف باشد که تو يار من و من يار تو باشم من بي‌مايه که باشم که خريدار...
Wednesday, March 23, 2011
بس که در منظر تو حيرانم
بس که در منظر تو حيرانم شاعر : سعدي صورتت را صفت نمي‌دانم بس که در منظر تو حيرانم که من از عشق توبه نتوانم ...
Wednesday, March 23, 2011
نبايستي هم اول مهر بستن
نبايستي هم اول مهر بستن شاعر : سعدي چو در دل داشتي پيمان شکستن نبايستي هم اول مهر بستن خطا کردي به تيغ هجر خستن...
Wednesday, March 23, 2011
چشم اگر با دوست داري گوش با دشمن مکن
چشم اگر با دوست داري گوش با دشمن مکن شاعر : سعدي تيرباران قضا را جز رضا جوشن مکن چشم اگر با دوست داري گوش با دشمن...
Wednesday, March 23, 2011
بهست آن يا زنخ يا سيب سيمين
بهست آن يا زنخ يا سيب سيمين شاعر : سعدي لبست آن يا شکر يا جان شيرين بهست آن يا زنخ يا سيب سيمين حکايت مي‌کند...
Wednesday, March 23, 2011
تو خون خلق بريزي و روي درتابي
تو خون خلق بريزي و روي درتابي شاعر : سعدي ندانمت چه مکافات اين گنه يابي تو خون خلق بريزي و روي درتابي اليک قلبي...
Wednesday, March 23, 2011
مکن سرگشته آن دل را که دست آموز غم کردی
مکن سرگشته آن دل را که دست آموز غم کردی /به زیر پای هجرانش لگدکوب ستم کردی
Wednesday, March 23, 2011
اي برق اگر به گوشه آن بام بگذري
اي برق اگر به گوشه آن بام بگذري شاعر : سعدي آن جا که باد زهره ندارد خبر بري اي برق اگر به گوشه آن بام بگذري پيغام...
Wednesday, March 23, 2011
بخت آيينه ندارم که در او مي‌نگري
بخت آيينه ندارم که در او مي‌نگري شاعر : سعدي خاک بازار نيرزم که بر او مي‌گذري بخت آيينه ندارم که در او مي‌نگري ...
Wednesday, March 23, 2011
ديدم امروز بر زمين قمري
ديدم امروز بر زمين قمري شاعر : سعدي همچو سروي روان به رهگذري ديدم امروز بر زمين قمري باز کردند بامداد دري ...
Wednesday, March 23, 2011
حديث يا شکرست آن که در دهان داري
حديث يا شکرست آن که در دهان داري شاعر : سعدي دوم به لطف نگويم که در جهان داري حديث يا شکرست آن که در دهان داري ...
Wednesday, March 23, 2011
اي که به حسن قامتت سرو نديده‌ام سهي
اي که به حسن قامتت سرو نديده‌ام سهي شاعر : سعدي گر همه دشمني کني از همه دوستان بهي اي که به حسن قامتت سرو نديده‌ام...
Wednesday, March 23, 2011
اي دست تو آتش زده در خرمن من
اي دست تو آتش زده در خرمن من شاعر : سعدي تو دست نمي‌گذاري از دامن من اي دست تو آتش زده در خرمن من هرچند حلال...
Wednesday, March 23, 2011