اگر به باده ی مُشکین دلم کَشَد شاید
اگر دلم به نوشیدن شراب خوشبو و معطر تمایل دارد، شایسته است؛ زیرا انتظار خیر و نیکی از زهد ریاکارانه و دروغین نمی رود.
Saturday, April 12, 2014
بخت از دهان دوست نشانم نمی دهد
بخت و اقبال بد و نامبارک از دهان زیبا و کوچک معشوق به من عاشق نشانی نمی دهد و اقبال و سعادت از راز پنهانی دهان او مرا آگاه نمی سازد.بخت نامساعد...
Saturday, April 12, 2014
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود؟
ای یار!چنانچه من از باغ وجودت کام دل بگیریم و از گلستان لب هایت بوسه ای بچینم، چه می شود؟ اگر روشنی چهره ی درخشان تو زندگی ام را روشن کند، چه...
Saturday, April 12, 2014
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
می ترسم که اشک، غم عشق ما را افشا کند و پرده ی راز من عاشق را کنار زده و این راز پوشیده ی سر به مهر، همچون افسانه در همه عالم مشهور شود و بر...
Saturday, April 12, 2014
گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
هر چند پذیرفتن این پند و سخن بر واعظ شهر که خود پند دهنده است، آسان نیست، ولی باید بداند تا زمانی که مکر و فریب و ناراستی را پیشه ی خود کند و...
Saturday, April 12, 2014
ساقی حدیث سرو و گل لاله می رود
ای ساقی!آگاه باش که فصل بهار و هنگام شادخواری فرا رسیده است و سرو و گل و لاله دوباره جلوه گری را آغاز کردند.همه جا سخن از سرو و گل و لاله است...
Friday, April 11, 2014
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
ای معشوق!نقش و تصویر تو هرگز از صفحه ی دل و جان من پاک نمی شود؛ هیچ گاه از یاد و خاطر من، تصویر آن یار سرو قامت خوشرفتار محو نمی شود.عاشق واقعی،...
Friday, April 11, 2014
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
خوشا به حال دلی که پیوسته به دنبال نگریستن به زیبایی ها نباشد و به هر جا دعوتش کردند، بی تأمل و سنجیده نمی پذیرد و نمی رود.
Friday, April 11, 2014
از سر کوی تو هر کاو به ملامت برود
ای محبوب!کسی که از دلبستگی به کوی تو خسته و دلتنگ شود و از ناز و عتاب تو آزرده گردد، نه تنها کارش از پیش نخواهد رفت، بلکه سرانجام از عمل خود...
Friday, April 11, 2014
از دیده خون دل همه بر روی ما رود
پیوسته از چشم ما اشک خونین بر چهره جاری است و چه بگویم که از دست دیده چه مصیبت ها بر سر ما می آید.
Friday, April 11, 2014
چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
وقتی بر گیسوی زیبا و تابدارش دست نوازش می کشم، با خشم خود را کنار می کشد و از من دور می شود و هنگامی که از در صلح و آشتی در می آیم و از او عذرخواهی...
Friday, April 11, 2014
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
اکنون که گل سرخ زیبا در باغ شکوفا شده و از نیستی به هستی آمد، بنفشه در برابر زیبایی و حسن او به سجده افتاده و در پای او سجده کرد.
Friday, April 11, 2014
مسلمانان مرا وقتی دلی بود
ای مسلمانان!روزگاری بود که هرگاه مشکل و مسأله ای در زندگی برایم پیش می آمد، با دلم در میان می گذاشتم و راه نجاتی پیدا می کردم.
Friday, April 11, 2014
در ازل هر کاو به فیض دولت ارزانی بود
هر کسی که از آغاز آفرینش سزاوار برخورداری از بخشش الهی و سعادت و نیکبختی گردید، تا پایان هستی جام مرادش با روح و جان عزیزش همدم و همنشین می شود...
Friday, April 11, 2014
آن یار کز و خانه ی ما جای پری بود
من در خانه معشوقی دارم که از وجود او، خانه ی من به جایگاه پری رویان مبدّل شده است و سراپایش هم، چون فرشته از عیب و نقص پاک و مبرّا است.
Friday, April 11, 2014
به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
خدایا!سحرگاه در بارگاه میخانه چه شور و غوغایی برپا بود که در آنجا شمار زیادی از زیبارویانی که دل می برند و ساقیانی که شراب در پیاله می ریزند،...
Friday, April 11, 2014
گوهر مخزن اسرار همان است که بود
عشق و دوستی که در دل من است به همان صورت که بود، هست و گذشت زمان آن را تغییر نداده است و صندوقچه ی مهر و محبت با همان مُهر و نشان قبلی محکم و...
Friday, April 11, 2014
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
در خواب خوشی دیدم که در دستم یک پیاله ی شراب بود.تعبیر آن این گونه بود که کار من دارای بخت و اقبال خوبی است و سعادتمند خواهم شد.
Friday, April 11, 2014
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
سحرگاه دیروز، فرصتی برای نوشیدن یکی دو پیاله شراب برایم فراهم شد و با بوسیدن لب شیرین ساقی زیبارو مستی دیگری چشیدم و شراب به کام شیرین تر شد.
Friday, April 11, 2014
دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود
دیشب معشوق از اینجا می گذشت و چهره اش از زیبایی و مستی، سرخ و برافروخته بود و معلوم نبود که باز در کجا دل عاشق غمگینی را به آتش عشق خود سوزانده...
Friday, April 11, 2014