عزاى حسن
اى دل خون شده! ایّام عزاى حسن ست كز ثَرى تا به ثریّا همه بیت الحزن ست پیرهن چاك زنم در غم آن گوهر پاك گز غمش چاك ملك را به فلك پیرهن ست قسمت...
Wednesday, June 15, 2016
طومار جان
طومار جان جنّ و بشر پاره پاره گشت قرآن به چشم اهل نظر، پاره پاره گشت بى پرده چون به شرّ گروهى بشرنما صد پرده از حریم بشر پاره پاره گشت برزد شبى...
Wednesday, June 15, 2016
زهر کین
چون زهر کین شراره به جان حسن گرفت زهرا به خلد گوشه بیت الحزن گرفت زهری که بهر قتل سلیمان ملک دین آن اهرمن ز خسرو ملک ختن گرفت بر کام آن عزیز...
Wednesday, June 15, 2016
ز آن طشت
ز آن طشت پر ز اشك خون در مقابلش پیدا بود كه زهر چه كرده است با دلش مظلوم چون على و به مظلومیش گواه آن خانه نبى كه بود در مقابلش او حاصل نبوّت...
Tuesday, June 14, 2016
داغ جگر سوخته
لاله‌اى بود كه با داغ جگر سوخته بود آتشى در دل سودا زده افروخته بود شرم دارم كه بگویم تن مسموم تو را خصم با تیر به تابوت به هم دوخته بود
Tuesday, June 14, 2016
پسر فاطمه
پسر فاطمه آن کس که دلم زنده از اوست نه فقط ما که دل فاطمه هم زنده از اوست بوسه بر لعل لب آن که چنین گفت رواست جان به قربان کریمی که کرم زنده...
Tuesday, June 14, 2016
بیا ای زینب
بیا ای زینب ای روح روانم که زد زهر جفا آتش به جانم بیا ای خواهر غم پرور من تو باشی غم گسار و یاور من بi بالینم نشین یکدم ز یاری
Tuesday, June 14, 2016
باید برای یار حریمی درست کرد
باید برای یار حریمی درست کرد گنبد برای مرد کریمی درست کرد باید برای تربت خاکی مجتبی از آه سینه سوز نسیمی درست کرد بر سنگ قبر جمله‌ی یا فاطمه...
Tuesday, June 14, 2016
آخر نشد برای تو حرم بسازیم
آخر نشد برای تو حرم بسازیم به گنبد و گلدستۀ سبزت بنازیم یه سال نشد برای تو دهه بگیریم تُو روضه آخرِ دهه برات بمیریم هر چی برات گریه کنیم بازم...
Monday, June 13, 2016
آنچه بین کوچه‌ها دیدم
نمی‌خواهم بگویم آنچه بین کوچه‌ها دیدم مکن اصرار ای زینب بدانی آنچه را دیدم به بند غم گرفتار و اسیرم تا دم مرگم که بند ریسمان بر گردن شیر خدا...
Monday, June 13, 2016
اى علوى ذات
اى علوى ذات و خدایى صفات صدر نشین همه كائنات سید و سالار شباب بهشت دست قضا و قلم سرنوشت صبر هم از صبر تو بى تاب شد
Monday, June 13, 2016
ای مادری‌ترین پسر فاطمه، حسن
ای مادری‌‎ترین پسر فاطمه، حسن! ای مجتبی‎ترین ثمر فاطمه، حسن! آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد با این که هست تاج سر فاطمه، حسن! وقتی که در مدینه...
Monday, June 13, 2016
افتاده بود روی زمین
افتاده بود روی زمین خواهرش رسید ام المصائب آمد و بالا سرش رسید سر را به روی دامن زهرایی‌اش نهاد یک کاسه آب دست امام غریب داد
Monday, June 13, 2016
اشک‌هایش به مادرش رفته
اشک‌هایش به مادرش رفته سینه‌ی پر شراره‌ای دارد نه! به یک طشت اکتفا نکنید جگر پاره پاره‌ای دارد از علی هم شکسته‌تر شده است! علتش کینه‌ها، حسادت‌هاست
Monday, June 13, 2016
هركه گول بزند گول می‌خورد
بانو و آقای «كُندرفتار» در جزیره‌ی زیبایی، میان آب‌های تند و زرین رود زرد، خانه داشتند. خانه را چنان ساخته و مرتب كرده بودند كه در آن از هر حیث...
Sunday, June 12, 2016
ختمی ارغوانی
وقتی، در پایتخت چین زنی زندگی می‌كرد كه نظركرده و مورد لطف بودا بود. دست به هر كاری می‌زد توفیق می‌یافت. خانه‌اش پاكیزه‌ترین و آرام‌ترین خانه‌های...
Sunday, June 12, 2016
سه نادانی
در یكی از بخش‌های دورافتاده‌ی كشور چین، در دل یكی از جنگل‌های اسرارآمیز، كه پرستشگاهی از سنگ‌های خارا، آراسته به تندیس‌هایی غول آسا، در میان...
Sunday, June 12, 2016
پیمان دوستی
موشی یكه و تنها در سوراخ تخته سنگی به سر می‌برد. آن سوراخ، هم خانه و نشیمن او بود و هم انبار آذوقه‌ی او. چون از گردش و تكاپو برای به دست آوردن...
Sunday, June 12, 2016
یاران یكدل
در سرزمین برف‌ها، در یكی از دره‌های خلوت و سنگلاخ دامنه‌ی هیمالیا، مردی پاك دل و خردمند به سر می‌برد. او «لاما» یكی از راهبان بودایی بود. لاما...
Sunday, June 12, 2016
ساكراشاه
در روزگاران پیشین، شاهی بود بسیار خوش خوی و مهربان كه او را «ساكرا» می‌خواندند. ساكرا نام یكی از مظاهر بی‌شمار بودا در روی زمین است. ملت چندان...
Sunday, June 12, 2016