مولانا و تجسم اعمال در آخرت
ای کسی که پوستین بندگان نیک را می‌دری و به مؤمنان و مقبولان الهی که هم چون حضرت یوسف(علیه السلام) پاک و پرهیزکارند آزار می‌رسانی، روزی از این...
Thursday, September 29, 2016
مولانا و سوگ نامه تعزیت در قیامت
در روز قیامت جهت آگاه کردن خلایق، نامه‌ی سیاه اعمال شخص را به دستش می‌دهند. تا وقتی که شخص عاصی در دنیا زندگی می‌کند از حقایق پشت پرده غافل است....
Thursday, September 29, 2016
مسئله تجسم و نتیجه اعمال و پیوند جان‌ها در مثنوی
در این ابیات مولانا موضوع پیوند جان‌ها را مطرح می‌کند که از پیوند آنها، جان تازه‌ای پدید می‌آید و به هستی معنای تازه‌ای می‌دهد، همان‌طور که پیوند...
Thursday, September 29, 2016
مولانا و الهامات الهی در خواب
این که گفته‌اند: النوم اخ الموت، یک تفسیرش این است که آن سوی مرگ هم مثل هنگام خواب، روح حیات و انتظامی دارد. «هست آن فرع این»، یعنی آن چه در...
Thursday, September 29, 2016
مرگ پلی است که دوست را به دوست رساند
غافلی می‌گفت: اگر پای مرگ در میان نبود، این دنیا بسیار دل‌نشین می‌شد. خردمند عارفی بدون گفت: اگر مرگ نمی‌بود، این جهانِ پُر از رنج و ابتلا، پَر...
Thursday, September 29, 2016
مثنوی و صدای جیرجیر درهای مرگ
شگفت این که چراغ جان انسان، هم با پُف اندوه می‌میرد و هم از پُف شادی. هم شدت شادی انسان را می‌میراند و هم شدت غم و غصه. انسان در میان این دو...
Thursday, September 29, 2016
قیامت یا رستاخیز کبرا در نگاه مثنوی
سخن در چگونگی وقوع رستاخیز است و این که روح به تن همان‌گونه باز می‌گردد که هر صبح بیداری به خفتگان باز آید. حشر اکبر همان قیامت بزرگ است که بیداری...
Thursday, September 29, 2016
قیامت نقد حال تو بود
منظور از نقد حال شدن قیامت این است که قیامت در تو ظهور می‌کند، زیرا تو با همراه شدن حقیقت، حجاب دنیا را واپس زده‌ای و به قیامت نایل شده‌ای. در...
Wednesday, September 28, 2016
شرح روز رسوایی و شکوفایی در مثنوی
روز رستاخیز، روز نمودار شدن همه حقایق است. همه انسان‌ها روز قیامت در برابر پروردگار قرار می‌گیرند و هر یک هر چه دارد به نمایش می‌گذارد و کسی...
Wednesday, September 28, 2016
چرا بین گرگ و سگ، و گربه و موش دشمنی پیدا شد؟
در قدیم حیوانات برای زندگی در جنگل باید اجازه نامه‌ی مخصوص می‌داشتند. گرگ هم از همین اجازه نامه‌ها داشت. پاییز بارانی آغاز شد و باران اجازه نامه...
Wednesday, September 21, 2016
گربه‌ی شکارچی و خروس احمق
در زمان پیشین، وسط جنگل انبوهی، در کلبه‌ی کوچکی دو برادر خوانده: زندگی می‌کردند: یکی گربه‌ی شکارچی و دیگری خروس ابله: زندگی می‌کردند. گربه غالباً...
Wednesday, September 21, 2016
زن گرفتن خرگوش
این داستان مربوط به زمانی است که انسان و حیوان با هم در یک جا زندگی می‌کردند. در آن زمان خرگوش مجردی به این فکر افتاد که اگر زن بگیرد زندگانی...
Wednesday, September 21, 2016
چگونه سگ پیری بر گرگ پیروز شد؟
مردی سگی داشت که دیرزمانی نسبت به او وفادار بود. وقتی که سگ پیر شد صاحبش او را بیرون راند و گفت: - تو سگ پیر دیگر به درد من نمی‌خوری. پس گم شو...
Wednesday, September 21, 2016
زندگی خوش روباه و پایان آن
گربه‌ای بود که غالباً از صاحبش کتک می‌خورد، زیرا گاهی ظرف شیر را می‌انداخت و بعضی اوقات هم کارهای دیگری می‌کرد که اسباب ناراحتی پیرزن می‌گردید.
Wednesday, September 21, 2016
اسب و خرس و گرگ
مردی روستایی اسبی داشت که در نهایت وفا و صمیمت به او خدمت می‌کرد. وقتی که اسب پیر شد و دیگر توانایی کارکردن نداشت اربابش به او گفت:
Wednesday, September 21, 2016
مرد زود باور
مردی بود که اسب را خیلی دوست داشت. این مرد دلش می‌خواست اسب‌هایی داشته باشد که دیگران مانندشان را ندارند. همین که می‌شنید در فلان بازار اسب‌های...
Wednesday, September 21, 2016
دهقان باهوش و مالک طمعکار
اربابی کارگر کشاورزی داشت که در انجام دادن هر کاری استاد بود. یک روز شایع شد که دهقان دیگی ساخته است که بدون آتش می‌توان در آن چیز پخت. ارباب...
Wednesday, September 21, 2016
سگی که حرف زدن آموخت
مردی سگی داشت که آنچه به او تعلیم می‌داد می‌آموخت؛ فقط حرف زدن بلد نبود. او درصدد بود کسی را بیابد که به سگش حرف زدن بیاموزد. در نقطه‌ی دوری...
Wednesday, September 21, 2016
برای کسی چاه مکن، خودت در آن می‌افتی
کشاورزی مقدار کمی زمین داشت که آن هم تدریجاً از بین رفت. نان آور خانواده تنها او بود و نان خورهای او دوازده تا کودک خردسال بودند. اتفاقاً روزی...
Wednesday, September 21, 2016
جوان دانا و مرد احمق
روزی جوانی روستایی که در ظاهر نادان و ابله ولی در باطن خیلی زرنگ بود، به مردی سوار بر اسب برخورد. بین آن‌ها صحبت درگرفت. مرد پرسید:
Wednesday, September 21, 2016