حماسه کاوه (7)
خيلي از بچه‌ها دفعه اولشان بود كه مي‌خواستند به كردستان بروند. آموزشها فشرده بود و نفس‌گير. مسؤولين و مربيهاي پادگان آموزشي امام حسين(عليه السلام)...
Wednesday, August 26, 2009
حماسه کاوه (6)
زمستان سال1359 بود. گروهي صدوهشتاد نفره از شيراز آمده بودند ديواندره. بايد مي‌رفتيم و آنها را مي‌آورديم سقز. گروه ما بيست نفر بيشتر نمي‌شدند؛...
Wednesday, August 26, 2009
حماسه کاوه (5)
فكر همه چيز را كرده بوديم. مي‌خواستيم با كمترين تلفات، عمليات بزرگي انجام دهيم. آخرين مرحلة شناسايي مواضع دشمن تمام شد، ولي هنوز مسأله‌اي تمام...
Wednesday, August 26, 2009
حماسه کاوه (4)
عمليات آزاد سازي جاده بانه ـ سردشت كه تمام شد، محمود را راضي كردم كه چند روزي با هم مرخصي برويم.وقتي به مشهد رسيديم. روز بعد خبرم كرد كه فردا...
Wednesday, August 26, 2009
حماسه کاوه (3)
عمليات آزاد سازي جاده بانه ـ سردشت كه تمام شد، محمود را راضي كردم كه چند روزي با هم مرخصي برويم.وقتي به مشهد رسيديم. روز بعد خبرم كرد كه فردا...
Wednesday, August 26, 2009
حماسه کاوه (2)
عمليات كه تمام شد، بيشتر نيروها به پيرانشهر برگشتند. نزديك غروب، يكي از بچه‌هاي مهندسي خبر‌ آورد كه بولدزر مهندسي، نزديك روستاي «بوستان بيك»...
Wednesday, August 26, 2009
حماسه کاوه (1)
محمود كاوه، نوجواني بود كه وقتي شيپور جنگ نواخته شد، بدون لحظه‌اي درنگ، راهي دياري شد كه بعدها از او انساني ساخت متفاوت با آدمهاي ديگر. گرچه...
Wednesday, August 26, 2009
ارغوانی بر خاکريز (4)
حادثه‌ها مهارت، تدبير، رشادت و بالاخره شراكت ما را در تشكل يك واقعه پذيرفته‌اند ولي قبل از اينها به مشيت‌الهي نيز تن داده‌اند. مشيت هميشه لياقتهاي...
Tuesday, August 25, 2009
ارغوانی بر خاکريز (3)
خانة مهربان امام علي بن‌موسي‌الرضا (علیه السّلام) مأمن انديشه‌هاي تنهايي او بود. در اين برهوت ضد و نقيض و ننگين و فاسد، او دلش را به اين خانة...
Tuesday, August 25, 2009
ارغوانی بر خاکريز (2)
مردي در لبة مرز آخرت، ايستاده بر برندگي شمشير مرگ، پا نهاده بر گلوي خويش، چاك گريبان جان دريده، مست نيستي، هوشيار بي‌خودي، سرخوش از حلاوت بندگي،...
Tuesday, August 25, 2009
ارغوانی بر خاکريز (1)
در دامنة كرانه‌هاي قله‌هاي سرافراز زاگرس، بر بستري از چمن‌هاي خودرو كه جاي جاي بر لبة جويبارهاي خرد مي‌توان سراغشان را يافت، دراز كشيده بود و...
Tuesday, August 25, 2009
نبرد آلواتان (3)
كاوه در محل قرارگاه بي صبرانه منتظر خبري بود كه از جانب نيروهاي شناسايي به او برسد ولي بعد از آخرين تماس ديگر از آنها خبري نداشت ‌‌، مدتي را...
Monday, August 24, 2009
نبرد آلواتان (2)
صبح که از راه رسيد ، فرمانده بلافاصله نيروهاي واحد اطلاعات و عمليات را در اتاق خود جمع کرد و خطاب به آنها گفت :« من فکر مي کنم زمان رويارويي...
Monday, August 24, 2009
نبرد آلواتان (1)
آتش سنگين رزمندگان و تعداد زياد آنها توانست به زودي نيروي ضد انقلاب را از داخل روستا و اطراف آن فراري دهد . نفرات گردان فاتح ، که در پيشاپيش...
Monday, August 24, 2009
یادگاران- شهید محمود کاوه (2)
خيلي بي‌كله بود. كنارش راه مي‌رفتم. كنار گوشم صداي گلوله شنيدم، سرم را دزديدم. عصباني شد. گفت‌« مگه منو نمي‌بيني چه طوري مي‌رم؟ سر تو چرا مي‌دزدي؟...
Monday, August 24, 2009
یادگاران- شهید محمود کاوه (1)
«يادگاران» عنوان كتاب هايي است كه بنا دارد تصويرهايي از سالهاي جنگ را در قالب خاطره‌هايي بازنويسي شده، براي آن ها كه آن سالها را نديده‌اند نشان...
Monday, August 24, 2009
کتابشناسی شهید محمود کاوه
بيابان، کوه، دشت وهمه جا سفيدپوش شده از برف. نگاه که مي کني، روي سفيدي برف رد پايي را مي بيني، رد پاي يک مرد، مردي که بيابان را زير پا گذاشته...
Tuesday, August 18, 2009
شهید کاوه ؛ به سوي شهادت
تغييرات انجام شده در طرح مانور و عدم موفقيت كامل تيپ ويژه 155 شهدا در عمليات شب گذشته موجب ترديد در مسئولان، خصوصاً فرمانده‌هان اين تيپ شده بود...
Tuesday, August 18, 2009
اشعاری در رثای شهید کاوه (2)
اي شما فاصله هايي که رها در باديد اهل سرسبزترين فصل حضور آباديد مپسنديد در اندوه شناور باشم بگذاريد که يک جرعه قلندر باشم وقت آن است زبان...
Tuesday, August 18, 2009
اشعاری در رثای شهید کاوه (1)
شاعر: شجاع الدين ابراهيمي با قلم کار سترگي مي کنم يادي از مرد بزرگي مي کنم وصف مردي کاو نبايد در بيان مردي از اردوي عاشورائيان شاخه اي گل...
Tuesday, August 18, 2009