The current route :
چرا در ماه ذیالحجه، بخصوص دهه اول ذیالحجه سوره فجر بخوانیم؟
دکتر میثم شکری ساز کارآفرین و هنرمند ایرانی
بررسی و معرفی چهرههای برجستۀ روشنفکری در ایران
دخانیات: قاتل خاموش جسم و روان! راههای عملی برای رهایی از این اعتیاد مرگبار
جریانشناسی تاریخ معاصر (دورۀ پهلوی) صنعت چاپ در ایران و دلایل عدم استقبال از آن
دهه ذیالحجه: دروازههای نور برای هم سفره شدن با حاجیان و رستگاری ابدی
چرا ازدواج سفید تهدیدی برای خانواده و جامعه است؟
جریانشناسی تاریخ معاصر (دورۀ پهلوی)
جلوه ملکوت در پیوند خاک: رمزگشایی از ازدواج علی (ع) و فاطمه (س)
حمایت از خانواده زندانیان؛ مسئولیت اجتماعی در سبک زندگی اسلامی
محل دفن امام جواد(ع) کجاست؟
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
دعای طلب رزق و روزی امام جواد(ع)
میوه و سبزیجات نشاستهای
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان تهران
نحوه خواندن نماز والدین
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟

تا تو بودی
تا تو بودی رخنهای برغم نبود زخم دل را حاجت مرهم نبود با زلالیهایت ای تفسیر عشق عشقورزی سخت بر آدم نبود

به خال لب دلدار گرفتار
ای به خالِ لب دلدار گرفتار بیا ای انالحق زده منصور سَرِدار بیا بلبل باغ خزان دیده این شهر غریب! یک نفس بهر خدا جانب گلزار بیا

بهر خفته
خیز ای نهفته در سکوت خاک چندی از شکست ساقه ات گذشت عشق اگر چه با دلم انیس بود با تو رفت از این دیار و برنگشت

به قدر وسعت یک گریه (3)
خزان شد و ورقِ دفتر زمان برگشت سپس کتیبه خونین آسمان برگشت نوشته بود که فردا زمان دگر شده است زمین دگر شده است، آسمان دگر شده است

به قدر وسعت یک گریه (2)
ای آنکه عشق قسم خورده است بر نامت به وحدت کلمه میرسیم، در نامت هزار و یک گل این باغ از تو نام گرفت بهار رنگی اگر داشت، از تو وام میگرفت

به قدر وسعت یک گریه (1)
«امام رفت» خبر ساده بود، اما سخت شبیه باور یک جنگل بدون درخت و اینکه هیچ گلی وا نمیشود، دیگر درخت، قطع شده، پا نمیشود، دیگر

به قدر وسعت یک گریه (1)
در انتظار تو دل را قسم به جان دادم و نامهای به نشانی آسمان دادم و شب به خواب من آمد، امام کودکیام و من صداش زدم با تمام کودکیام

به بت شکن همیشۀ تاریخ
کاش با بوی تو آغشته شود اشک های شب تنهایی من بشکنی بار دگر با تبرت بت بی جان جنون زایی من

بعد تو
چه آرزوهایی رؤیاهایی بود دلم می خواست رنگ آسمان را بگیرم و به صورت شهر بپاشم

برگ آخر
تنها تکرار بی خستگی میان شکوفه های باران شکفت می دانستم