The current route :
نحوه فریز کردن سطر در اکسل
فریز کردن زگیل پا چگونه است؟
انواع جهاد: تفاوتها و الزامات در برابر غیر مسلمین و مسلمین
بهترین روش نگهداری از فلفل دلمه در یخچال و فریزر
هر آنچه باید درباره موشک خیبرشکن بدانید
بهترین روش نگهداری از به در یخچال و فریزر
بهترین روش نگهداری از کرفس در یخچال و فریزر
پشت صحنه جنگ جمل؛ شخصیتها، انگیزهها و الگوهایی برای بصیرت عمومی
هر آنچه باید درباره موشک هایپرسونیک بدانید
حجاب یا حجاباستایل؟ بررسی تناقضات و پیامدهای یک چالش فرهنگی-مذهبی
چرا ابراهیم بن مالک اشتر به کمک امام حسین(ع) نیامد؟
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان تهران
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
نحوه خواندن دعای علقمه برای گرفتن حاجت
پیش شماره شهر های استان گیلان

از روي من عبور کنيد!
در خط زيد مستقر شديم. مسؤوليت شناسايي ميدان مين و خنثي سازي مينها و باز کردن معبر را بر عهده داشتيم. مسؤول ما برادر نم نبات بود. يک روز در سنگر نشسته بوديم و هر کس مشغول کاري بود؛ ناگهان از اسلحه ي يکي...

اول خودم روي مين مي روم
ساختمان قرارگاه مهندسي خاتم در اهواز، در امتداد پليس راه جاده ي انديمشک به طرف فلکه ي چهار شير قرار گرفته بود. ساختمان دو طبقه با سيصد متر زيربنا که هر طبقه ي آن ده اتاق داشت و واحدهاي مختلف مهندسي در...

تازه ابتداي خط عشق است
تنها راه ورود به تنگه ي چزّابه زير آتش شديد توپخانه قرار گرفته بود و يکي از معدود افرادي که توانسته بود، از اين مسير خطرناک عبور کند و وارد چزّابه شود، رضوي بود. با وجود اين که چند بار در مسير راه مجبور...

با لودر به جنگ تيربار رفت
با اينکه ما کمترين امکانات هجوم را داشتيم و دشمن هم که جلوي شما بود، بيش از سه لشکر بود، عمليات موفق شد. شما ديدي که شانه به شانه ي تانک بود. آن سنگرهاي وسيع دشمن را شما ديديد. آن نفربرهاي زياد، همه را...

اينها ترکش هستند
مخابرات خيلي شلوغ بود. خواستم منصرف بشوم ولي ايستادم. طاقت نداشتم صبر کنم. دلم مي خواست از زنم و حال بچّه خبردار شوم. مي خواستم خبر پدر شدنم را اگر شده چند ساعت زودتر بشنوم.

تمام زندگي ام در سنگر است
بلبشوي غريبي بود. تونل عبور نيروهاي پياده هنوز باز نشده بود. انگار تمام کارها گره خورده بود. حرکت کرديم. سيّد، جلوي بقيّه بود. آرپي جي در دست، مي دويد. من هم با گلوله ها پشت سرش.

اهميت آمادگي روحي
پس از عمليات آزادسازي بستان، بسياري از نيروها براي تجديد قوا به مرخصي برگشتند، امّا شهيد پايدار حاضر نبود جبهه را ترک کند و اگرچه تا عمليات بعدي چند ماه فاصله بود، ايشان نمي توانست دل از جبهه بکند و مي...

دست از خميني بر نمي دارم
حميد در عمليات فتح المبين، اواخر عمليات مدتي مفقود شد. بعدها از خودش شنيديم که اسير شده. به قول خودش به خاطر قراردادي که با امام زمان داشته، او هم نجاتش داده است. مي گفت: « در اثر برخورد ترکش خمپاره يا...

با يک کمر نارنجک خط را شکست
ضعيف شده بود؛ ولي سرپا بود. گاهي پاي زخمي اش اذيتش مي کرد. اصرار داشتم ترکش پيشاني اش را درآورد. مي گفت: « بايد بماند و روز قيامت شهادت بدهد. »

امروز روز آسودگي نيست
ما در مهاباد در مقري مستقر شديم که نزديک ارتش بود. حاج مهدي گفت: « اگر بفهمند تعدادمان کم است بيکار نمي نشينند. نبايد بگذاريم که بفهمند چند نفر هستيم. بايد کاري کنيم که فکر کنند تعداد ما زياد است. »