The current route :
علی راهجیری خوشنویس معاصر
عبدالرشید دیلمی نستعلیقنویس صاحبنام سده یازده هجری در ایران و هند
محمد داراشُکوه شاهزاده خوشنویس گورکانی
سید حسین خوشنو یسباشی خوشنویس ایرانی در نیمه دوم سدهٔ سیزدهم قمری
چطور در شرایط جنگی مصرف کالاهای اساسی را مدیریت کنیم؟
عبدالکریم بن عبدالرحمن خوارزمی خوشنویس برجسته سده نهم هجری
عبدالرحیم انیسی خوارزمی خوشنویس خط نستعلیق در قرن نهم
عبدالرحمن خوارزمی نستعلیقنویس سده نهم هجری
خواجه عبدالرحیم خلوتی خطاط قرن نهم هجری قمری
سلطان محمد خندان خوشنویس هراتی در اواخر سده نهم و نیمه نخست سده دهم
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان تهران
پیش شماره شهر های استان گیلان
نحوه خواندن نماز والدین
طریقه خواندن نماز امام علی(ع) برای گرفتن حاجت
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی

سه تا کشتي گير آمريکايي را زدم!
معلّمِ خانمي را از بجنورد به گرمه فرستاده بودند که حجاب نداشت. هر جلسه که با او درس داشتيم با محمود نقشه مي کشيديم کاري کنيم که آن خانم يا ما را از کلاس اخراج کند يا خودش از درس دادن صرف نظر کند و برود...

من به سن تکليف رسيده ام يا نه؟
جهت شرکت در مراسم عزاداري شهادت عمويم همگي عازم تهران شديم. هنگام صرف غذا، شخصي در جمع به شهدا توهين کرد. آثار نگراني را در امير مي ديدم. او نمي توانست در برابر اين مسئله بي تفاوت باشد. پس از اتمام غذا،...

ارزش مبارزه با ظلم و ستم
گاهي مجبور مي شد سخت گيري را به حدّي برساند که حتّي برخي از بچّه ها با شوخي مي گفتند: «فلان کار را انجام مي دهم از ترس برادر محمودي.» (1)

فقط برنامه ي اخبار تلويزيون
يک بار قرار بود به ميهماني برويم. نمي دانستيم در چه سطحي هستند. آن جا مرد و زن با هم نشسته بودند. وقتي نشستم، متوجّه دگرگون شدن حال حاجي شدم. روبروي من دو مرد نشسته بودند. البته در مجلس زن هاي زيادي بودند....

ما به امام قول داده ايم
بچّه ها مي خندند. مي گويد: «از همين حوالي پيدا کردم. خدا پدر صاحبش را بيامرزد.» از چهره ي گرفته ي مهدي مي فهمم که ناراحت شده است. نگاهش جور ديگري است. ناگهان صدايش درمي آيد: «با چه مجوّزي اين کفش ها را...

حالا ديگر غمي ندارم
يکي از برادران هيأت مؤتلفه و از همرزمان شهيد عراقي بيان مي کرد که روزي دو نفر از سربازخانه آمدند پيش ما و گفتند که ما مدّت سربازيمان تمام شده است و گارد جاويدان شاه هم هستيم. خوب است در اين جرياني که همه...

اول اندرز، دوم شدت
او علاقه ي زيادي به پدر و مادر داشت. بارها والدين او به پادگان آموزش پلاژ آمده تا او را بهمراه خود به شهر بازگردانند. اما با خوشرويي تمام و متانت خاص آنان را دلداري و تسکين مي داد و آنها را از عمل خود...

اعلان بيعت با امام تا شهادت
در منطقه ي بيشه اردو زده بوديم و روزي براي خورشت ترشي به فکر تهيه ي غوره افتاديم. آن روز به اتفاق يکي از دوستان، از درختي که در آن حوالي بود و صاحبش را نمي شناختيم، مقداري غوره چيديم و غذا آماده شد، اما...

تغيير نگاه به زندگي
او حتي اينقدر پايبند مسائل شرعي بود که به خاطر مطالعاتش رساله ي ناطق شده بود و تا آنجا که مي توانست مسائل شرعي را به بچه ها آموزش مي داد و نيز به دليل اينکه مبادا کاري خلاف شرع انجام دهد، محاکمات را خودش...

سزاي اهانت به امام
فکر مي کنم سال56 بود. من که خبر نداشتم چه اتفاقي افتاده است. فقط شب قبل مهدي به خانه برگشته بود و صبح در روستا ولوله افتاده بود. اعضاي سپاهي دانش و کدخدا به قدري عصباني بودند که اگر کارد مي خوردند، خونشان...