0
The current route :
اى دل خون شده! ايّام عزاى حسن ست امام حسن علیه‌السلام

اى دل خون شده! ايّام عزاى حسن ست

اى دل خون شده! ايّام عزاى حسن ست کز ثَرى تا به ثريّا همه بيت الحزن ست پيرهن چاک زنم در غم آن گوهر پاک گز غمش چاک ملک را به فلک پيرهن ست
یک عمر امام حسن علیه‌السلام

یک عمر

یک عمر در حوالی غربت مقیم بود آن سیدی که سفره‌ی دستش کریم بود خورشید بود و ماه از او نور می‌گرفت تا بود، آسمان و زمین را رحیم بود سر می‌کشید خانه به خانه محله را
یک با نا سزا گفتن امام حسن علیه‌السلام

یک با نا سزا گفتن

یک طرف با ناسزا گفتن خطابم می‌کنند با ملامت یک طرف یاران عذابم می‌کنند یک طرف نادوستان زخم زبانم می‌زنند دشمنان با نیشخند خود کبابم می‌کنند یک طرف قوم خوارج با کلامی همچو شمع
همدم یار شدن امام حسن علیه‌السلام

همدم یار شدن

همدم یار شدن دیده تر می‌خواهد پیر میخانه شدن اشک سحر می‌خواهد عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست قدم اول این راه جگر می‌خواهد بال و پرهای به دور و بر شمع ریخته گفت: بشنود هرکه ز معشوق خبر می‌خواهد
مهرت به کائنات برابر نمی‌شود امام حسن علیه‌السلام

مهرت به کائنات برابر نمی‌شود

مهرت به کائنات برابر نمی‌شود داغی ز ماتم تو فزون‌تر نمی‌شود از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود سنگ است هر دلی که مکدر نمی‌شود ظلمی که بر تو رفت ز بیداد اهل ظلم
غم شده مهماندارم امام حسن علیه‌السلام

غم شده مهماندارم

غم غم می‌خورم و غم شده مهماندارم غیر غم کس نبود تا که شود غمخوارم گرچه از زهر هلاهل جگرم می‌سوزد می‌دهد خاطره کوچه فقط آزارم
غصه بود بنیادم امام حسن علیه‌السلام

غصه بود بنیادم

پسر فاطمه‌ام غصه بود بنیادم سند غربت من این حرم آبادم خاک فرش حرم و گنبد من تکه سنگ صحن من پر شده از غربت مادرزادم عزت عالمیان بسته به یک موی من است
غریبی همیشه ناب بماند امام حسن علیه‌السلام

غریبی همیشه ناب بماند

حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند رد دو دست ابالفضل روی آب بماند حسن شدی که سوال غریب کیست در عالم میان کوچه و گودال بی جواب بماند حسین نیز غریب است اگر شبیه برادر ولی بناست بقیع حسن خراب بماند
عزاى حسن امام حسن علیه‌السلام

عزاى حسن

اى دل خون شده! ایّام عزاى حسن ست كز ثَرى تا به ثریّا همه بیت الحزن ست پیرهن چاك زنم در غم آن گوهر پاك گز غمش چاك ملك را به فلك پیرهن ست قسمت آل عبا اى فلك از گردش تو
طومار جان امام حسن علیه‌السلام

طومار جان

طومار جان جنّ و بشر پاره پاره گشت قرآن به چشم اهل نظر، پاره پاره گشت بى پرده چون به شرّ گروهى بشرنما صد پرده از حریم بشر پاره پاره گشت برزد شبى شراره ظلمت به قلب نور