0
The current route :
دافع رنج و محن امام حسن علیه‌السلام

دافع رنج و محن

اين چه شور است عزيزان كه بهر انجمن است شاد و خرم دل ياران و به دور از محن است هر طرف ميگذرم بانگ طرب ميشنوم زانكه ميلاد حسـن نور دل بوالحسن است دختر ختم رسولان پسرى آورده است كه جمالش حسن و نام نكويش...
چهره ماه حسن امام حسن علیه‌السلام

چهره ماه حسن

موکب باد صبا بگذشت از طرف چمن تا چمن را پرنيان سبز پوشاند به تن سبزه اندر سبزه بينى ارغوان در ارغوان لاله اندر لاله بينى ياسمن در ياسمن بلبل آنجا هر سپيده دم سرايد نغمه‌اي
به مناسبت نيمه ماه خدا امام حسن علیه‌السلام

به مناسبت نيمه ماه خدا

هر آنچه پيشوا کند، در آن بود صلاح دين ز سوز عشق، صبحدم، زدم به بوستان قدم که جويم از براى خود انيس دل شريک غم ز دور، لاله‌اى مرا بديد و سر نمود خم که اى جوان دربدر بيا شويم يار هم
نشسته‌ام بنویسم امام حسن علیه‌السلام

نشسته‌ام بنویسم

نشسته‌ام بنویسم گدا گدا آقا چقدر محترم است این گدای با آقا نشسته‌ام بنویسم حسن، کریم، کرم مدینه، سفره‌ی آقا، برو بیا، آقا نشسته‌ام بنویسم به جای العفوم الهی یا حسن یا کریم یا آقا
ندیدم قمری زیباتر امام حسن علیه‌السلام

ندیدم قمری زیباتر

ماه من از تو ندیدم قمری زیباتر نیست از نقش جمالت اثری زیباتر این یقینم شده در عالم هستی از تو مادر دهر ندارد پسری زیباتر خبر آمدنت در بدنم روح دمید
ندا رسید امام حسن علیه‌السلام

ندا رسید

دوشم ز آستان عنايت ندا رسيد كاي دل به‌ هوش باش كه ماه خدا رسيد دست از هوس بشوي كه ماه عبادت است صدق و صفا بيار كه وقت دعا رسيد
موکب باد صبا امام حسن علیه‌السلام

موکب باد صبا

موکب باد صبا بگذشت از طرف چمن تا چمن را پرنیان سبز پوشاند به تن سبزه اندر سبزه بینی ارغوان در ارغوان لاله اندر لاله بینی یاسمن در یاسمن بلبل آنجا هر سپیده دم سراید نغمه‌ای
من کیم امام حسن علیه‌السلام

من کیم

من کیم حجت حق واقف سر و علنم من کیم وجه خدا آینه‌ی ذوالمننم من کیم شمع فروزنده‌ی هر انجمنم من کیم چشم و چراغ نبی مؤتمنم من کیم فاطمه را باغ گل یاسمنم
مست جهانم امام حسن علیه‌السلام

مست جهانم

این گونه اگر مست‌ترین مست جهانم شور حسن ابن علی افتاده به جانم جا نیست بنوشم، به سرم باده بریزید تا غرق شراب آیه‌ی تطهیر بخوانم در مأذنه‌ی میکده افزوده‌ خداوند
ماه آسمانی ماه خدا امام حسن علیه‌السلام

ماه آسمانی ماه خدا

ای ماه آسمانی ماه خدا! حسن خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن روز نخست نقش جمال تو را کشید نقاش حسن با قلم ابتدا حسن از شرم آفتاب رخت خفت آفتاب در پشت کوه‌ها و پس ابرها حسن ترسم از این که عقل، خدا خوانَدَت...