The current route :
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
چيزي كه شده پاره، وصله ور نمي داره ! «ضرب المثل ايراني»
آدمی ساخته ی افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است...
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن...
ساعت رسیده رأس قرارِ دوازده
ساعت رسیده رأس قرارِ دوازده<br />
دردی نشسته گوشه کنار دوازده<br />
خورشید رفته عشق بیارد برایمان<br />
در پشت ابر مانده تبار دوازده<br />
خورشید اگر نشسته در ابتدای راهت
خورشید اگر نشسته در ابتدای راهت<br />
مشتاق بی رقیب است در حسرت نگاهت<br />
گویند که می آیی آدینه روزی اما<br />
آدینه هم غریب است در حسرت نگاهت
پیوسته بیقراری در عین بردباری
پیوسته بیقراری در عین بردباری<br />
اینجا کمی عجیب است در حسرت نگاهت<br />
یاران تو نجیبند مثل غروب خورشید<br />
خورشید هم نجیب است در حسرت نگاهت<br />
دل عاشقی غریب است در حسرت نگاهت
دل عاشقی غریب است در حسرت نگاهت<br />
بیمار بی طبیب است در حسرت نگاهت<br />
هر لحظه می شمارد آدینه را دل من<br />
پیوسته ناشکیب است در حسرت نگاهت<br />
پیش روی چشمانم یک درخت و یک جاده
پیش روی چشمانم یک درخت و یک جاده<br />
انتظار، چون طوفان، تکیه بر دلم داده<br />
بی حضورت ای خورشید! سر به صخره میکوبند<br />
ابرهای بارانزاد، موجهای آزاده<br />
چه سالها که گذشت و بهار منتظر است
چه سالها که گذشت و بهار منتظر است<br />
بهارِ زخمیِ پشت حصار منتظر است<br />
چه سروها که به دست ِ تبر شهید شدند<br />
شقایقِ دلِ ما ، داغدار منتظر است<br />
تا که یه لحظه ی کوتاه بببینیم تو را
تا که یه لحظه ی کوتاه بببینیم تو را<br />
متوسل به علمدار شدن، می ارزد<br />
هر کسی که شده مجذوب جمالت مرده<br />
محوخ ال لب دلدار شدن، می ارزد
ای طبیبی که علاج غم هجران هستی
ای طبیبی که علاج غم هجران هستی<br />
ازغم هجرتو، بیمار شدن، می ارزد<br />
کاروان راه بینداز که ما شاد شویم<br />
بخدا قافله سالارشدن، می ارزد<br />
یوسف فاطمه را یارشدن، می ارزد
صبح و شب راهی بازارشدن می ارزد<br />
یوسف فاطمه را یارشدن، می ارزد<br />
باکلافی که شده بافته ازخون جگر<br />
پیش تجارخریدارشدن، می ارزد
این جمعه هم نشد که قیامت به پا کنی
این جمعه هم نشد که قیامت به پا کنی<br />
از دل دوباره نعره ای از مرتضی کنی<br />
از نبش قبر آن سه حرامی برایمان<br />
اینجا زمین معرکه ی کربلا کنی<br />