The current route :
سعدی شیرازی
عيب جويانم حکايت پيش جانان گفتهاند
عيب جويانم حکايت پيش جانان گفتهاند شاعر : سعدي من خود اين پيدا هميگويم که پنهان گفتهاند عيب جويانم حکايت پيش جانان گفتهاند گر بگفتندي که مجموعم پريشان گفتهاند پيش...
سعدی شیرازی
سعدي شوريده بيقرار چرايي
سعدي شوريده بيقرار چرايي شاعر : سعدي در پي چيزي که برقرار نماند سعدي شوريده بيقرار چرايي بل چو قضا آيد اختيار نماند شيوه عشق اختيار اهل ادب نيست مست تو جاويد در...
سعدی شیرازی
مجلس ما دگر امروز به بستان ماند
مجلس ما دگر امروز به بستان ماند شاعر : سعدي عيش خلوت به تماشاي گلستان ماند مجلس ما دگر امروز به بستان ماند خاصه از دست حريفي که به رضوان ماند مي حلالست کسي را که بود...
سعدی شیرازی
دلم خيال تو را ره نماي ميداند
دلم خيال تو را ره نماي ميداند شاعر : سعدي جز اين طريق ندانم خداي ميداند دلم خيال تو را ره نماي ميداند اگر چه همچو سگم هرزه لاي ميداند ز درد روبه عشقت چو شير مينالم...
سعدی شیرازی
کسي که روي تو ديدست حال من داند
کسي که روي تو ديدست حال من داند شاعر : سعدي که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند کسي که روي تو ديدست حال من داند که آدمي که تو بيند نظر بپوشاند مگر تو روي بپوشي و گر نه...
سعدی شیرازی
آن سرو که گويند به بالاي تو ماند
آن سرو که گويند به بالاي تو ماند شاعر : سعدي هرگز قدمي پيش تو رفتن نتواند آن سرو که گويند به بالاي تو ماند با غمزه بگو تا دل مردم نستاند دنبال تو بودن گنه از جانب ما...
سعدی شیرازی
آن را که غمي چون غم من نيست چه داند
آن را که غمي چون غم من نيست چه داند شاعر : سعدي کز شوق توام ديده چه شب ميگذراند آن را که غمي چون غم من نيست چه داند باري نکشيدم که به هجران تو ماند وقتست اگر از پاي...
سعدی شیرازی
روز برآمد بلند اي پسر هوشمند
روز برآمد بلند اي پسر هوشمند شاعر : سعدي گرم ببود آفتاب خيمه به رويش ببند روز برآمد بلند اي پسر هوشمند ابر بهاري گريست طرف چمن گو بخند طفل گيا شير خورد شاخ جوان گو ببال...
سعدی شیرازی
ساعتي کز درم آن سرو روان بازآمد
ساعتي کز درم آن سرو روان بازآمد شاعر : سعدي راست گويي به تن مرده روان بازآمد ساعتي کز درم آن سرو روان بازآمد بامداد از در من صلح کنان بازآمد بخت پيروز که با ما به خصومت...
سعدی شیرازی
سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد
سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد شاعر : سعدي غلغل ز گل و لاله به يک بار برآمد سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد زين غنچه که از طرف چمنزار برآمد مرغان چمن نعره زنان ديدم و گويان...