The current route :
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: اِحاطه، اَغلال، جَيب، حاقَ، حَدق، حَفّ، دَور، طَوف، طَوق، قَلائِد
«احاطه» برگرفته از «حَوط» (حاء، واو و طاء) به معناي گردش چيزي به دور يک شيء است. احاطه احراز کامل شيء با آگاهي همه جانبه از آن،
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی:اِجماع، اِراده، اِصابه، اَمّ، تَيَمُّم، حَج، عَزم، مَشيّت، هَمّ
«اجماع» برگرفته از «جمع» (جيم، ميم و عين) به معناي به هم پيوستن و ضميمه شدن يک چيز است. از ديدگاه اهل لغت، اجماع به معناي عزم بر امري،
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: «اَجر»، «ثَواب»، «دين»، «جَزاء»
«اجر» (همزه، جيم و راء) دو معناي اصلي دارد (جمع ميان آن دو ممکن است): الف) کرايه دادن براي کار؛ ب) بهبودي استخوان شکسته.
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: اِجتباء، اِختيار، اِصطفاء، ايثار، تفضيل
«اجتباء» برگرفته از «جَبَي» (جيم، باء و حرف علّه ياء) بر گردآوردن و تجمّع دلالت دارد. برخي اهل اجتباء را به نزديک کردن شخص ديگر و مُقرّب قرار دادن او
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: اِثم، جُرم، جُناح، حَرَج، حِنث، حُوب، خَطيئة، ذَنب، زِلَة، سُوء، سَيِّئة، عِصيان، عَنَت، فُجور، فَحشاء، وِزر
«أَثِم» (همزه، ثاء و ميم) داراي معناي اصلي درنگ کردن و تأخر است؛ به همين جهت بر اعمالي که انسان را از انجام دادن کار خير باز دارد يا کند نمايد «اِثم» اطلاق ميشود.
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: إثارة، بَحث، حَفر
«إثارة» از «ثور» (ثاء، واو راء) گرفته شده است و «ثور» داراي دو معناي اصلي برانگيختن چيزي و نوعي از حيوان (گاو نر) است.
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: اِثارة، بَعثر
«اثارة» از «ثور» (ثاء، واو و راء) گرفته شده است و «ثور» دو معناي اصلي برانگيختن چيزي و جنسي از حيوان (گاو نر) دارد.
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: اِتيان، اِقبال، طُلوع، مَجيء
«اقبال» از «قبل» (قاف، باء و لام) گرفته شده است و مادّه آن در تمام موارد بر مواجهه و رويارويي يک شيء با شيء ديگر دلالت دارد.
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: اتکاء، ثُبُوت، رُکُون، سُکُون، مُسَنَّده
«إتکاء» از «وکأ» (واو، کاف و حرف عله) به معناي بستن، گره زدن، استحکام و شدت چيزي است و اتکا بر چيزي تکيه و اعتمادکردن بر آن است؛ چنانچه گفته ميشود «تَوکّأتُ عَلي کَذا: بر آن تکيه و اعتماد کردم»؛
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: اِتّقاء، بَأس، حَذَر، خَشية، خَوف، ذُعر، رُعب، رَوع، رَهبة، شَفق، فَرَق، فزع، وَجف، وَحشة، وَجل، هَول
«اتقاء» از «وقي» (واو، قاف و ياء) - که بر دفع چيزي از يک شيء دلالت دارد - گرفته شده است. اصل «اتَّقي، يتقي» اوتقي بر وزن افَتَعلَ است و معناي «وَقاه الله وقاية» ميشود خدا او را حفظ کرد.