The current route :
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: اِتّقاء، اِجتناب، اِنتهاء
«اتّقاء» از «وَقي» (واو، قاف و ياء) بر دفع چيزي از يک شيء دلالت دارد. «وقاه الله کلّ سوء»: خداوند او را از هر بدي بازداشت «وَقاه الله وَقيا و وِقاية و واقِية»: خدا او را حفظ کرد. تَوَقَّي و اتّقي به يک...
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: اِتَعاظ، اِعتبار، تذکّر
«اتعاظ» از «وَعظ» (واو، عين و ظاء) به معناي ترساندن و بازداشتن همراه با ترساندن گرفته شده است و به معناي پندپذيري و قبول موعظه،
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: اِتَباع، اِجابت، اسلام، اِطاعت، اِقتداء، قَفا، عِبادت، قُنوت
«اتّباع» از «تبع» (تاء، باء و عين) اشتقاق يافته است. از عبارت اهل لغت استفاده ميشود که معناي «اتّباع» در پي ديگري قرارگرفتن و با او حرکت کردن است
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: اَبناء، حَفدَة، ذرّيَة، سِبط، عَقِب، نَسل، وَلَد
«ابناء» جمع «اِبن» (همزه، باء و نون) و يکي از معاني «ابن» مذکر (فرزند پسر) است. برخي اهل لغت اصل «ابن» را «بنو» و برخي ديگر «بني»
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: ابلیس، شیطان
«ابلیس» از «بلس» (باء، لام و سین) است و اهل لغت معتقدند «ابلیس» از «ابلاس» (باب افعال از بلس) مشتق شده است؛ زیرا او از رحمت خدا ناامید شد. برخی گفتهاند:
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: إبلاغ، اَداء، اَذان، اِطلاع، اِنباء، اِنذار
«إبلاغ» از «بَلَغَ» (باء، لام و غين) به معناي اصلي رسيدن به چيزي است؛ مانند: «بلغتُ المکان»: به مکان مد نظرم رسيدم. در بلوغ گاهي رسيدن به يک چيز يا مکان خاص و گاهي اشراف و نزديک شدن به مقصود
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: اِبلاس، قُنوط، يَأس
«ابلاس» از «بلس» (باء، لام و سين) گرفته شده است. اين مادّه به معناي يأس و نوميدي، ندامت و پشيماني، حيرت و سرگرداني
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: اِبل، اَنعام، بُدن، بَحيرة، بَعير، جَمل، ضامِر، عِشار، ناقه
«اِبل» (همزه، باء و لام) سه معناي اصلي شتر، بسنده بودن و سنگيني و چيرگي دارد. «ابل» اسم جمعي است که (از لفظ خود) مفرد ندارد. اين اسم مؤنث و جمع آن «آبال»
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: اِبرام، اِتقان، اِحکام
«ابرام» از «برم» (باء، راء و ميم) با چهار معناي اصلي احکام چيزي، خستگي از يک چيز، اختلاف دو رنگ و نوعي از گياه است. اهل لغت مادّه مذکور را به احکام معنا کرده
مفردات قرآن
واژه شناسی قرآنی: اِبداع، اِحداث، اِنشاء، بَدأ، بَرأ، تکوين، جَعل، خَلق، ذرأ، صُنع، فَطر
«ابداع» از «بدع» (باء، دال و عين) به دو معناي آغاز کردن و پديدآوردن يک چيز بدون نمونه قبلي و بريدن و خسته شدن است. برخي اهل لغت «بدع» را به پديدآوردن چيزي که سابقه وجودي نداشته است و کسي از