The current route :
مفردات قرآن
واژهی قدر در قرآن
«قدر» با دو وزن «قدر يقدِر» و «قدر يقُدر» آمده است؛ يعني در صيغه مضارع، عين الفعلش يک بار مکسور و يک بار مضموم آمده است. «قَدَر» به فتح دال اسم مصدر و به معناي تنگنايي، اندازه مُماثل و احترام است.
مفردات قرآن
واژهی قرآن در قرآن
«قرآن» مصدر است همانند کفران و رجحان و برگرفته از ماده «قرأ» است. معناي اصلي آن جمع و ضميمه کردن است. مقصود از معناي جمع در «قرء»، ضم کلمات و حروف در خواندن و ترتيل است؛ به همين
مفردات قرآن
واژهی قِبَل در قرآن
ماده «قبل» داراي معاني گوناگوني است؛ ولي در هيئت قِبَل - به کسر قاف و فتح با - به معناي جهت و توان و قدرت آمده است. معناي اصلي و جامع آن، مواجَهه و رويارويي و متمايل شدن است؛ مثلاً «اِقبال» به
مفردات قرآن
واژهی قارعه در قرآن
در بسياري از موارد باب «قرع» به معناي ضربه زدن است و «قارعه» سختي شديد روزگاران است که مردم را در هم ميکوبد. از آن جهت به قيامت قارعه گفتهاند که حوادث آن، مردم را درهم ميکوبد. «اقراع» و
مفردات قرآن
واژهی فضل در قرآن
«فضل» در لغت به معناي افزوني و زياد بودن و «افضال» به معناي احسان است. «فضيلت» و «فضل» نيز به معناي خير و نيکي و در مقابل نقيصهاند. فضل همچنين به معناي باقيمانده غذا و آب است
مفردات قرآن
واژهی فصل در قرآن
«فصل» به معناي جدا کردن اشيا از يکديگر است و «فيصل» به معناي داور و بچه شتري است که از مادرش جدا شده است. «مِفصَل» به معناي زبان است؛ زيرا به وسيله آن امور از يکديگر متمايز ميشوند
مفردات قرآن
واژهی فرقان در قرآن
«فرقان» مصدر باب «فرق» است و در مقايسه با «فرق» از مبالغه بيشتري برخوردار است؛ زيرا فرقان فقط در فرق بين حق و باطل به کار ميرود؛ ولي فرق اعم از حق و باطل است.
مفردات قرآن
واژهی فتنه در قرآن
«فتنه» در لغت به معاني مختلفي چون سوزاندن و گداختن، عذاب، آزمايش، گمراهي، اعراض و رويگرداني، محنت و رنج، کفر، جنون، مال، اولاد، اختلاف در آرا، و غلو آمده است
مفردات قرآن
واژهی فتح در قرآن
«فتح» در اصل به معناي گشودن و در مقابل اغلاق و بستن است. اين کلمه به تناسب همين اصل، در معاني ديگري چون حکم و داوري، آب چشمه و غير آن و نيز ياري و غلبه به کار رفته است. «فواتح سور» نيز به
مفردات قرآن
واژهی فاحشه در قرآن
به هر کار يا گفتار بسيار زشت «فاحشه» گفته ميشود. نيز به هر کاري که موافق با حق و اندازهي خود نباشد، فاحشه گويند، چنانکه بر چيزي که از حد بگذرد، «فاحش» اطلاق ميشود و جمله «غبن فاحش» به