The current route :
#تاریخ انقلاب اسلامی در راسخون
#تاریخ انقلاب اسلامی در مقالات
#تاریخ انقلاب اسلامی در فیلم و صوت
#تاریخ انقلاب اسلامی پرسش و پاسخ
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاوره
#تاریخ انقلاب اسلامی در خبر
#تاریخ انقلاب اسلامی در سبک زندگی
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاهیر
#تاریخ انقلاب اسلامی در احادیث
#تاریخ انقلاب اسلامی در ویژه نامه
ادبیات دفاع مقدس
اگر مقدّر نباشد...
سپیده طلوع کرد و جنگ آرام تر شد، و ما در پشت برآمادگی یک تپه ی کوچک نشسته بودیم. بالاخره عراقی ها از هر سو آمدند و هر شش نفر اسیر شدیم.
ادبیات دفاع مقدس
زلال عرفان (1)
دوتا بریدگی بود. در بریدگی سمت چپ ما درگیر بودیم و در بریدگی سمت راست هم آقا مهدی و بچّه ها. از طرف شهرک حریبه به شدت ما را می زدند. چند قدم بیشتر نرفته بودم که شدت تیر اندازیها نگذاشت بروم. نشستم. تیراندازی...
ادبیات دفاع مقدس
گل های باغ معرفت (3)
مراسم بزرگداشت پسرخاله ی شهیدم بود. قبل از شروع مراسم، سری به مسجد زدم. نزدیک مسجد که شدم صوت قرآن به گوشم خورد. خیلی زیبا بود. وارد که شدم یک نفر بیش تر توی مسجد نبود. نزدیک تر رفتم. شناختمش. حسن بود.
ادبیات دفاع مقدس
گل های باغ معرفت (2)
شهید محمدزاده جوان سر به زیر، آرام، مؤدب و محجوب بود و هنوز پشت لبش سبز نشده بود. گفتم: «علی رضا چرا تنهایی؟»
گفت: «میرزا علی! من در این عملیّات رفتنی ام.»
ادبیات دفاع مقدس
اگر آدم بشویم
پیش از تصرف پنجوین، برای شناسایی همراه با حسین زیر یک ارتفاعی رفته بودیم. (نزدیک گمرک عراق). عراقی ها مقاومت می کردند. نزدیک ارتفاع که شدیم، یک عراقی با کالیبر 50 از بالای تپه ما را زیر آتش گرفت. شهید...
ادبیات دفاع مقدس
تو به دیدن من می آیی
شبی که به عنوان بیسیم چی به چادر فرماندهی گروهان معرفی شدم، در میان مسئولین گروهان فردی بود با سیمای نورانی و زیبا، عینکی بر چشم و موهای فر. روز بعد در قرارگاه تاکتیکی، بیشتر چهره و صحبتهای شیرینش مرا...
ادبیات دفاع مقدس
مسئول خط
در عملیات بدر، نیروهای لشکر ثارالله در منطقه ی هور روی دژ قرار داشتند. در نقطه ای از دژ بریدگی ایجاده شده بود و دو طرف دژ را کاملاً آب فرا گرفته بود. طوری که نیروهای پشتیبانی و تعویض می بایستی از روی همین...
ادبیات دفاع مقدس
اسطوره های شجاعت و شهامت (1)
عملیات و الفجر سه در حال انجام بود. رزمنده ها خط دشمن را گرفته بودند. دشمن پاتک های سنگین می زد. غلامرضا به تنهایی جلوی همه ی تانک های دشمن ـ که حدود دویست تانک بود ـ مقاومت می کرد. او تنها با یک آرپی...
ادبیات دفاع مقدس
محو شجاعت او
یک روز به بسیجی ها شیوه ی مقابله با پاتک دشمن را آموزش داده بودیم. می گفتم اگر دشمن پاتک زد و تانک آمد، از چه فاصله ای با آرپی جی نشانه گیری کنند. در همین اثنا حاج میر حسینی از راه رسید و در جمع بچه ها...
ادبیات دفاع مقدس
شجاعت در سیره ی شهدا (3)
عملیات و الفجر هشت به پایان رسیده بود . اما دشمن در جناح کارخانه ی نمک تحرکاتی داشت. خط پدافندی کارخانه نمک به لشگر امام حسین (علیه السلام) واگذار شده بود. فرمانده ی لشکر با حاج علی باقری جلسه ای گرفت....