0
The current route :
«والمرها» رحم ندارند ادبیات دفاع مقدس

«والمرها» رحم ندارند

پدر مجبورم كرد زن بگيرم. نمي‌دانستم اصرار او براي چيست كه با اين سن كم، مرا وادار به تشكيل زندگي كرده است، اما به ‌زودي متوجه اين موضوع شدم. جنگ آغاز شده بود و بسياري از نوجوانان و جوانان به جبهه مي‌رفتند....
نجات به سبک آقا مجيد سایر شهدا

نجات به سبک آقا مجيد

اين فکه هم براي خودش عجب جاي عجيبي است. ما چه آدم هاي نابي را توي اين سرزمين از دست داديم. در زمان جنگ اين منطقه قتلگاه بزرگ بچه ها بود و بعد از جنگ هم هر کس که خواست از قافله جا نماند آمد و از اين ايستگاه...
شمه ای از حکمت بسیج بسیج

شمه ای از حکمت بسیج

سلام بر بسیج ، سلام بر «مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنام، سلام بر میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی که تربیت یافتگان آن نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند.» سلام بر فتح الفتوح امام...
ملائکي از خاک به افلاک سایر شهدا

ملائکي از خاک به افلاک

عمليات محرم بود. دو سه شبي مي شد که نخوابيده بود. نشسته، خوابش برد پنج شش دقيقه بعد، از خواب پريد. بد جوري کلافه شده بود. معاونش پرسيد: « چي شده؟» جواب نداد. سرش را به طرف پنجره برگرداند و زير لب گفت:...
پلاک آشنا ؛ شهید عبدالحسین برونسی عبدالحسین برونسی

پلاک آشنا ؛ شهید عبدالحسین برونسی

- مادر شهید: در مقطع تحصیلی ابتدایی با این که همزمان با تحصیل کار هم می کرد، نمره هایش همیشه خوب بود. یک روز گفت «از فردا اجازه بدین مدرسه نرم... اون مدرسه دیگه نجس شده!»
«جان شيفته‌»ي «رومن رولان» از نگاه رهبري سایر مقالات

«جان شيفته‌»ي «رومن رولان» از نگاه رهبري

رهبر انقلاب همواره دغدغه فرهنگ؛ به‌ويژه کتاب را دارند. ايشان دراين‌باره فرموده‌اند: «بايد خريد کتاب، يکي از مخارج اصلي خانواده محسوب شود. مردم بايد بيش از خريدن بعضي از وسايل تزئيناتي و تجملاتي، به کتاب...
صداي بوق حس‌گر موشك حرارتي بلند شد ادبیات دفاع مقدس

صداي بوق حس‌گر موشك حرارتي بلند شد

حدود شش سال از آغاز جنگ تحميلي مي‌گذشت. در اين مدت رزمندگان اسلام و ملت قهرمان ايران با توکل به خداوند متعال و تکيه بر مکتب حسيني و با بهره‌گيري از رهبري‌هاي هوشمندانه حضرت امام و حضور يک‌پارچه و مقاوم...
راز گريه‌هاي غريب فرمانده... ادبیات دفاع مقدس

راز گريه‌هاي غريب فرمانده...

می‌گفت، از ستاد بیرون آمدم و پوشه‌های چک‌لیستِ1 بازرسی یگان دستم بود. یک‌راست به فرودگاه رفتم و با اولین پرواز خودم را به غرب رساندم. فردا حوالی ظهر به مقر نیروهای ایشان رسیدم، از هرکس سراغش را گرفتم،...
حاج قاسم! رسيديم؛ ما رفتيم ادبیات دفاع مقدس

حاج قاسم! رسيديم؛ ما رفتيم

حاج احمد اميني براي اهل آسمان‌ها آشناتر است، تا اهل زمين. نگاهش از کوچه‌پس‌کوچه‌هاي روستايي کوچک امتداد دارد تا لحظه‌هاي موّاجِ اروند و از آن‌جا، تا ملکوت. سال‌هاست اهل آسمان غبطه مي‌خورند به لحظه‌ها‌ي...
جراحي كه بر رگ‌هاي بريده بوسه زد ادبیات دفاع مقدس

جراحي كه بر رگ‌هاي بريده بوسه زد

اين روايت صددرصد واقعي، گوشه‌ي كوچكي از زندگي سخت و دشوار مردي است كه من با اين‌كه براي چندمين بار متن پياده‌شده‌ي مصاحبه‌هايش را مي‌خوانم، صورت صبور، تسليم، مطمئن و آرامش را هنگام مصاحبه، لحظه‌اي از ياد...