0
The current route :
تاريخ شهادتش را خودش انتخاب كرده بود ادبیات دفاع مقدس

تاريخ شهادتش را خودش انتخاب كرده بود

حاجي حواسش به همه چيز بود؛ از محتواي سخنراني و مداحي‌ها و نماز جماعت‌هاي ظهر عاشورا و تاسوعا گرفته، تا گذاشتن چند نفر مأمور جهت جفت کردن کفش‌هاي عزاداران وگرفتن اسفند دم در و دقت در توزيع صبحانه و غذاي...
آن‌جا بوي شكلات هم رنگ مرگ داشت گفتگو

آن‌جا بوي شكلات هم رنگ مرگ داشت

از اوايل جنگ تحميلي مسأله‌ي مقابله با حمله‌ي شيميايي مطرح بود. حتي در دوره‌هاي آموزشي بسيج، آموزش داده مي‌شد؛ ولي تا زمان بمب‌باران شيميايي سردشت، امکانات و آموزش‌هاي آن فراگير نبود. از‌آن‌به‌بعد ماسک...
آن صحنه‌هاي تلخ هرگز از يادم نمي‌رود ادبیات دفاع مقدس

آن صحنه‌هاي تلخ هرگز از يادم نمي‌رود

مي‌‌گويند «كوه به كوه نمي‌رسد، آدم به آدم مي‌رسد». خدمت يكي از دوستان رزمنده بودم كه دانستم اهل منطقه سرپل ذهاب است. شماره‌اي از امتداد را كه گزارشي از پادگان «ابوذر» در آن بود، نشانش دادم و متوجه شدم...
او گازيد و رفت و من پايم هنوز روي ترمز است ادبیات دفاع مقدس

او گازيد و رفت و من پايم هنوز روي ترمز است

آن روزها دستمان خالي بود. سلاح‌هاي موجود در منطقه، مثل خمپاره‌انداز 106 م.م امانت ارتش بود و هرچند وقت يك‌بار ستواني از ارتش مي‌آمد و مي‌خواست كه آن‌ها را برگردانيم. ما هم ياد گرفته بوديم كه چه‌طور بهانه...
يك‌دوجين تانك، نذر يك روز سایر مقالات

يك‌دوجين تانك، نذر يك روز

چه زيبا بر روي کلاه خودت نوشته بودي: «و ما رميت، اذ رميت و لکن الله رمي»1، بعد از نبردي سخت، در گرماي طاقت‌فرسا، چه زيبا شده بودي. خسته بودي، اما چه باک از خستگي، از چهرة نورانيت خواستم عکس بگيرم، چهره‌ات...
يك قـُلــُپ، يك فشنگ سایر مقالات

يك قـُلــُپ، يك فشنگ

فكرش را هم نمي‌كردم در چنين موقعيت و فضايي با چنين صحنه‌اي مواجه شوم. كم مانده بود طرف، بحث را به درگيري و كتك‌كاري برساند. آخرش هم خودزني كرد. البته تا حدودي حق داشت. معلوم نبود اين آب‌معدني‌ها را كدام...
ميگ دشمن را با جنگنده خودی اشتباه گرفتم سایر مقالات

ميگ دشمن را با جنگنده خودی اشتباه گرفتم

سال 1360 بود و به من به‌عنوان شمارة چهار يك دستة پروازي به نام «سهيل» مأموريت داده شد. قرار شد با ديگر خلبان‌هاي دسته به يكي از تأسيسات صنعتي، نظامي عراق حمله و به‌وسيلة چهار فروند «اف 5» آن‌جا را بمب‌باران...
معلم انگليسي در كلاس طنز سایر شهدا

معلم انگليسي در كلاس طنز

در يكي از دسته‌هاي گروهان «ذوالفقار» از گردان «يازهرا(س)» لشكر «14 امام حسين(ع)» آرپي‌جي‌زن بودم و شهيد بزرگوار، «محّمد تورجي‌زاده» مرد عمل، مداح اهل‌بيت(ع)، فدايي حضرت زهرا(س)، فرمانده گروهان ما بود. چند...
گرگ‌هاي آسمان در شكارگاه اصفهان سایر مقالات

گرگ‌هاي آسمان در شكارگاه اصفهان

جنگ به روزهاي پاياني خود نزديک مي‌شد. عراق با در اختيار گرفتن نسل جديد هواپيماي ميراژ از کشور فرانسه، علاوه‌بر تمرکز براي زدن اسکله‌هاي نفتي و کشتي‌هاي نفتکش، گوشه‌چشمي نيز به زدن پالايشگاه‌هاي ايران پيدا...
صدايي از صدوده شهيد جامانده سایر شهدا

صدايي از صدوده شهيد جامانده

من که قبلاً براي انجام اين کار اعلام آمادگي کرده بودم بي درنگ پذيرفتم. احساس عجيب و غريبي داشتم براي همين هم ضمن نگارش وصيت‌نامه‌ام به خانواده گفتم که احتمال عدم بازگشت من وجود دارد و پس از آن هم از حاج...