0
The current route :
اگر جنگ را حس نمي‌كردم، باز هم درباره‌اش مي‌نوشتم گفتگو

اگر جنگ را حس نمي‌كردم، باز هم درباره‌اش مي‌نوشتم

آقاي اميرخاني! چرا در حوزه ادبيات دفاع مقدس، قالب خاطره بر ساير قالب‌ها، مثل رمان، داستان و... غلبه داشته و ما شاهد آن هستيم كه حجم بالايي از كتاب‌هاي دفاع مقدس ما را كتاب‌هاي خاطره تشكيل مي‌دهند؟ به...
روز امتحان فرا رسيده است وصیت‌نامه و دست‌نوشته

روز امتحان فرا رسيده است

اي دوستان و آشنايان و هم‌ميهنان عزيز! مبادا كه در رختخواب ذلت بميريد كه حسين(ع) در ميدان نبرد شهيد شد. مبادا در غفلت بميريد كه علي(ع) در محراب عبادت شهيد شد. پس شما بايد بدانيد كه ما مثل امام‌حسين(ع) در...
با انحرافات داخلي بجنگيد وصیت‌نامه و دست‌نوشته

با انحرافات داخلي بجنگيد

از جبهه برايتان بگويم؛ جبهه جنت الهي است و من اينجا زيبايي‌هاي بهشت را با چشم‌هايم مشاهده مي‌كنم و با گوش‌هايم، نغمه‌هاي دل‌رباي بهشتي را مي‌شنوم. گويي كه قيامت در نظرم جلوه‌گر شده و آن صحنه ي كبرا را...
الگوي مصرف در زندگي شهيدان سایر مقالات

الگوي مصرف در زندگي شهيدان

بيش از بيست ‌سال از پايان جنگ مي‌گذرد، اما هيچ‌ زماني به مانند اين روزها به يادآوري آن روزها و درس‌آموزي از آن نياز نداشتيم. ما اكنون در آغاز دهه چهارم كه مقام معظم رهبري، آن را دهه «پيشرفت و عدالت» ناميده‌اند،...
مرگ در مَدار بصيرت سایر مقالات

مرگ در مَدار بصيرت

در حرم امام‌زاده سيدحسن(ع) در مهران، چشمانت به نخل‌هايي گره مي‌خورد كه هنوز زخم دوران جنگ را بر سينه دارند. درست روبه‌روي در ورودي امام‌زاده، يكي از نخل‌ها، هر بيننده‌اي را شگفت‌زده مي‌كند. نخلي با تركش‌هاي...
دكتر تخريب چي ادبیات دفاع مقدس

دكتر تخريب چي

برادر دلاور بسيجي شهيد دكتر حسين پور فرمانده گروه تخريب تيپ 15 امام حسن مجتبي(ع) مهرماه امسال وقتي تو بيمارستان خاتم الانبيا (ص) تهران، خسرو محمد رضايي را ديدم باز هم به ياد علي حسين پور افتادم. يادش...
مثنوي عشق ادبیات دفاع مقدس

مثنوي عشق

هاي همت ياران كجاست؟ راه ما اينك به سوي كربلاست اي جوانان، همدل و همسو شويد با هجوم خصم، رويا رو شويد در بسيج عاشقي همت خوش است گاه عشق و وادي حيرت خوش است من اميدم نور ايمان شماست يارتان دستان پر مهر...
توفيق ادبیات دفاع مقدس

توفيق

ميگن پدري مي خواست پسرش رو تنبيه كنه بچه از دست بابا فرار مي كنه. در مسجد باز بوده و پسر از ترس پدر به مسجد پناه مي بره. باباش مياد جلوي در مسجد واميسته و ميگه ذليل مرده بعد از چهل سال پاي منو به مسجد...
آزمون كربلا ادبیات دفاع مقدس

آزمون كربلا

بغضي سخت گلويمان را مي فشرد و غمي سنگين بر دل و جانمان چنگ مي انداخت. آري چه سخت است در جوار حرم بودن و داشتن عقده زيارت در دل. چه جانكاه است فرو خوردن غم در ماه عزاي خون خدا و خودداري از هر آنچه كه علي...
ش مثل شيميايي، ش مثل شرف ادبیات دفاع مقدس

ش مثل شيميايي، ش مثل شرف

به مناسبت بيست و سومين سالگرد عمليات غرور آفرين كربلاي 5 و به ياد تمام آناني كه از اين خير عظيم سهم داشتند. اضطراب سردي ته دلم منفجر شد. گوش هايم را تيز كردم. اسمش را چند بار بين حرف هاي عزيز شنيدم....