The current route :
در جواب تسلیت چه بگوییم
چگونه در چالش پراپ کریپتو SDF قبول شویم؟ راهنمای جامع برای تریدرها در 2025
3 دوره ای که هر تریدر باید بگذراند: از ارز دیجیتال تا دکس تریدینگ و پرایس اکشن
از عدالت تا اقتدار ملی: تحلیل راهبردی بیانات رهبر انقلاب در دیدار با مسئولان قوه قضاییه
آیا آیه شریفه «لا اکراه فی الدین» با حجاب اجباری در تضاد است.؟
کمالالدین حسین حافظ هروی خوشنویس صاحبنام دوره صفوی
چاندرا بهان برهمن منشی و خوشنویس ممتاز هندوی پارسیگوی سده یازدهم هجری در هند
جمالای شیرازی خوشنویس صاحبنام ایران و هند در سده یازدهم هجری
فتحاللهخان جلالی خوشنویس و نستعلیقنویس صاحب نام اواخر دوران قاجار در اصفهان
هر آنچه باید درباره ریزپرنده ها بدانید
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
بنی کلب و یاری سفیانی
پیش شماره شهر های استان تهران
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
پیش شماره شهر های استان گیلان
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
چرا ابراهیم بن مالک اشتر به کمک امام حسین(ع) نیامد؟

آخرین دیدار
آسمان کربلا آن روز آتش بار بود آن زمین سوخته دریایی از اسرار بود کوچههای آسمان پر بود از عطش آب هم چشم انتظار لحظه ایثار بود

آتش
تو دیدی چشم تر آتش بگیرد عزیزت پشت در آتش بگیرد تو دیدی پیش چشم باغبانی
درختی از کمر آتش بگیرد

آتش نی
روح طوفان زده! آیینه دل دریایی«نیست مانند تو در دیر مغان شیدایی» خطبهات شور دگر داد به خون شهدا دست عباسی، هر چند از او گشته جدا

آتش گرفت
پردههای ابرها در آسمان آتش گرفت لحظهها، در لحظههای بی امان آتش گرفت احتراق جادهها را، کاروان فریاد کرد کاروان در کاروان در کاروان آتش گرفت ناگهان در ناگهان در حیطه توفان سرخ

آب
آب هستم، آب هستم، آب پاک جاریم از آسمان، تا قلب خاک گاه ابر و گاه باران میشوم گاه از یک چشمه جوشان میشوم گاه از یک کوه میآیم فرود

آب هم هرم عطش خیز تو را باور کرد
آب هم هرم عطش خیز تو را باور کرد وقتی از خشکی لبهات لبش را تر کرد آن چنان آه کشیدی تو درآیینهی خون که غریو نفست گوش فلک را کر کرد

آب هر چند که مهریه دلتنگیهاست
آب هر چند که مهریه دلتنگیهاست آب یک عمر خجالت زدهی روی شماست آب آتش شد و بر مجمرهی جان افتاد نیمه شب، خستگی شهر به دوشاش پیداست

آب و عطش
از آن زمان که آه نبخشوده آب را دیگر ندیده هیچ کس، آسوده، آب را حق میدهم به آب که مرداب میشود شرم از نگاه خیس تو، فرسوده آب را

این سان
... صدای آب درآمد، چرا خدا، این سان؟ که تشنه از لب او ماندهام جدا، این سان
تمام بودن فردا به پای امروز است برای ماندن دینت چرا چرا این سان؟

این ذبح عظیم...
اینک دلباخته تا مرز عدم میآید آفتاب است که از شرق حرم میآید سدی از بال ملائک بگذارید که او