The current route :

موضوع علم اصول
در این عنوان به سه مطلب اشاره میشود: 1.تمایز علوم؛ 2.موضوع علوم؛ 3.موضوع علم اصول. دو مطلب اول در كتاب نهایةالاصول چنین توضیح داده شده: قدما در دو چیز اتفاق دارند، الف. تمایز و افتراق علوم به افتراق

موافقت و مخالفت
آیا لازم است شخص مكلف در مقام انجام وظیفه به گونهای عمل كند كه عمل او موافق احكام شرعی باشد، یا عدم مخالفت كافی است؟ به دیگر سخن آیا موافقت لازم است یا تنها مخالفت حرام است؟ حقیقت این است كه بین احكام...

مُقَدَّمَه
مقدمه (به كسر دال) به معنای ابتداء هر چیزی است، و اصطلاحاً «به هر چیزی گویند كه چیز دیگر بر آن متوقف باشد.» و در مقابل آن «ذی المقدمه» است، و آن چیزی است كه دارای مقدمه باشد. مطلبی كه تحقق آن موكول به...

مقدِمات حِكْمَت
مقصود از مقدمات حكمت جمع شدن چند شرط است كه با وجود آنها میتوان گفت: «مطلق» دلالت بر «اطلاق» میكند. در تعداد آن شروط كه سه یا پنج است اختلاف وجود دارد كه در مجموع سه شرط قدر متیقّن است (گرچه در

مفهوم وَصْف
منظور از وصف اعمّ از نعت اصطلاحی است. لذا شامل حال، تمییز و هر چیزی است كه موضوع یا حكم را مقیّد به قیدی كند. برخی در مفهوم وصف شرط كردهاند كه وصف باید متكی به موصوف باشد، بنابراین اگر وصفی بدون تكیه...

مفهوم غایَت
غایت یعنی انتها و علامت آن در فارسی «تا» و در عربی «الی»، «حتی»، «مادام» و... است. در مبحث غایت دو مطلب مورد بحث است. الف. آیا غایت داخل در منطوق یا مغیّی ( بر وزن معما) است یا خیر؟ مثلاً: اگر گفتند

مفهوم شَرْط
جملهی شرطیه دارای دو جزء است: شرط و جزاء. مثال: اگر فردا به مسافرت نرفتم، به دیدن شما میآیم. اگر به مسافرت نرفتم «شرط» به دیدن شما میآیم «جزاء» است، و مفهوم این جمله شرطیه این است كه اگر به مسافرت رفتم...

مفْهُوم و مَنْطُوق
گاهی «مفهوم» مرادف مصداق است. یعنی چیزی كه فهمیده میشود، این معنای عرفی و روزمره است. و گاهی مقابل منطوق است و موردنظر اصولی این معنی است. «منطوق» یعنی مدلولی كه مستقیماً از لفظ و كلام فهمیده میشود و...

مُطْلَق و مُقَّیَد
مطلق در لغت به معنای رها و شایع، و مقیّد در لغت به معنای گرفتار است. و در اصطلاح مطلق كلمهای است كه دلالت كند، بر معنایی كه دارای افرادی باشد. مثل لفظ انسان. و مقیّد در اصطلاح هر كلمه مطلقی است كه با...

مَصالِح مُرْسَله
مأخذ استنباط از نظر اكثریت اهل تسنن «مصالح مرسله» است كه گاهی از آن به «استصلاح» و زمانی به «استدلال» تعبیر میشود. غزالی در تعریف آن میگوید: مصلحت در اصل عبارت است از جلب منفعت یا دفع ضرر، و در