The current route :

اَصْلِ مُثْبِت
هرگاه استصحابی جاری گردد، و غرض از آن اثبات یك اثر شرعی باشد، اصل عقلی یا عادی كه واسطهی بین مستصحب و آن اثر شرعی خواهد بود را اصل مثبت (1) نامند. توضیح اینكه هر اصلی دارای آثار و لوازمی است، بنابراین...

أصل عدم
همه چیز از عدم و نیستی به وجود آمده، و «هست» گردیده است. پس اصل، عدم هر چیز است تا وجودش ثابت گردد. بنابراین با اصل عدم حكم میكنیم. به نبودن هر امری كه وجود فعلی آن مورد تردید باشد. بر این اساس هرگاه...

اَصْلِ تَأخُّر حادِث
این اصل شبیه استصحاب عدمی بوده، و از فروعات مبحث استصحاب است. مثلاً اگر دو چیز در خارج محقق و حادث گشته اما تاریخ تقدم و تأخر حدوث یكی بر دیگری مجهول باشد، در این صورت دو فرض متصور است:

اَصْل
اصل در لغت به معنای پایه و ریشه است. و در اصطلاح پنج معنی برای اصل ذكر شده است: 1.اصل در برابر فرع، مثل: «الخمر اصل النبیذ»، یعنی حكم نبیذ از خمر گرفته شد به تعبیر صاحب معالم موضوع حكم ثابت (از طرف شرع)...

اصحاب إجماع
در علم رجال در مورد برخی از اصحاب ائمه اطهار (علیهم السلام) بین علماء اتفاق نظر وجود دارد مبنی بر اینكه هر روایتی كه از آنان به طریق صحیح نقل شده و راویان از اول سند تا یكی از آنان مورد اعتماد باشند آن...

اَصالَةُ الوَقْف
غزالی میگوید: برخی از معتزله میگویند: اصل در اشیاء (قبل از ورود شرع) بر اباحه است. در این مورد دستهای قائل به حظر و جمعی قائل به وقفاند. بنا به نظریهی توقف در هر موردی كه به تكلیف شرعی واقف نباشیم...

اَصالَةُ العُمُوم
اصالة العموم از اصول لفظیه است. توضیح اینكه، هرگاه گوینده لفظ عامی را به كار برد، اما برای شنونده شك حاصل گردد كه آیا گوینده ارادهی عام كرده یا خاص؟ مثلاً گفتهی «به دیدار همهی دانشمندان برو.» شك میكنیم...

اَصالَةُ عَدَمِ القَرینة
شیخ انصاری معتقد است: اصالة الحقیقه و اصالة العموم و اصالة الاطلاق و... از اقسام اصالة الظهور هستند، و برگشت اصالة الظهور به اصالة عدم القرینه است. با این توضیح كه اصالة الحقیقه به اصالة عدم قرینة المجاز،...

أصالَةُ عَدَمِ الإشْتِراك
از اصول لفظیه، اصل عدم اشتراك است. گاهی لفظی را برای چند معنی وضع میكنند: همانند لفظ «شیر» كه در فارسی برای حیوانی درنده، همچنین مایعی كه از پستان انسان و حیوان بیرون میآید، و وسیلهای كه برای كنترل...

أصالَةُ عَدمِ الإسْتِخْدام
هرگاه از یك كلمه معنایی، و از ضمیری كه به آن رجوع میكند، معنای دیگری اراده گردد، میگویند «استخدام» كرده است. «اصالة عدم الاستخدام» (1) اصلی است عقلایی كه در گفتگو و محاورات مردم جاری میگردد. زیرا اصل...