0
The current route :
کودکان و کرم هاي ضدآفتاب کودکان

کودکان و کرم هاي ضدآفتاب

يک آفتاب سوختگي شديد در دوران کودکي ممکن است خطر ابتلاء به سرطان پوست را بعدها در طول زندگي شخص افزايش دهد. مراقبت از کودکان در برابر تابش خورشيد و تشعشعات مضر آن براي والدين بسيار مهم است. اينکار هميشه...
کاردستي راسو کودکان

کاردستي راسو

1-شکل هاي 1 تا 7 را روي مقوا بکشيد و با قيچي دور آن ها را ببريد. 2-شکل 2(سر) را روي شکل 1 (بدن) بچسبانيد. 3-شکل 3(پاها) را پايين شکل 1 (بدن) بچسبانيد. 4-شکل 4(دست راست) را در سمت راست شکل 1 (بدن) و...
نوزادان تپل و چاقي در سنين پيش‌دبستاني کودکان

نوزادان تپل و چاقي در سنين پيش‌دبستاني

خيلي از والدين دوست دارند كه نوزاد تپلي داشته باشند. اين مساله در والدين نوزادني كه بطور نارس به‌دنيا آمده يا در مراحل ابتدايي پس از تولد وزن پاييني دارند، ببيشتر ديده مي‌شود. به همين دليل اين والدين تلاش...
تشخيص اشيا کودکان

تشخيص اشيا

والدين عزيز، اين بازي آموزشي مي تواند در جهت تقويت حافظه، حس شنوايي و همکاري به کودک شما کمک کند. وسايل مورد نياز:چند قطعه ازوسايل کوچک خانه روش اجرا:تعدادي از وسايل کوچک خانه مثل ليوان، قندان و......
رنگ کفش هاي بنفشه خانم کودکان

رنگ کفش هاي بنفشه خانم

مامان گفت:«صباجان! من دارم مي روم خريد. تا من بر مي گردم، مواظب مادر بزرگ باش.» صبا گفت: «چشم! من مواظب مادر بزرگ هستم.» صبا داشت توي اتاق با عروسکش خاله بازي مي کرد، که صداي مادر بزرگ را شنيد. -صباجان!...
نماش سايه کودکان

نماش سايه

بينگ به طرف کيفش رفت و دو تا بليط نمايش به بونگ نشان داد و گفت: «آن جا سالن نمايش است.» و با هم به طرف سالن راه افتادند. 2-در راه، بونگ سنگ هاي بزرگي ديد و روي آن ها پريد. اين کار براي او خيلي جالب و...
آب نبات چوبي کودکان

آب نبات چوبي

بابا يک آب نبات چوبي صورتي به ني ني داد. مامان داشت رخت مي شست. ني ني مي دانست بايد ساکت باشد تا مامان به کارش برسد. ني ني جوجه ي روي لباسش را ديد. نوک جوجه باز بود. ني ني گفت: «تو هم آب نبات مي خواهي؟»...
خاله مهين کودکان

خاله مهين

-هيچي!هي زنگ مي زنم بعد او که گوشي را بر مي دارد من توي تلفن فوت مي کنم. بعد گوشي را مي گذارم. او سواد ندارد که شماره ي ما را ببيند. خنده دار است، نه؟ مامان عصباني شد و گفت: «خيلي کار زشتي مي کني. چرا...
بادبادک کودکان

بادبادک

گوشواره ي قرمزش تاب مي خوره تو هوا *دور و بر بادبادک پر مي شه از پرنده از اون بالا مي آد باز صداي جيک و خنده *تو آسمون انگاري
ر مثل راسو کودکان

ر مثل راسو

راسو داشت راه مي رفت که يک شير پريد جلو راسو. راسو ترسيد. شيرگفت: «به به چه خوراکي خوش مزه اي پيدا کردم! راسو پرسيد: «چه کار داري؟ مي خواهي چه کار کني؟» شير گفت: «گرسنه ام. مي خواهم تو را بخورم.» راسو...