بازنگری در آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»

این مقاله نشان می‌دهد که آیه «الذین یستمعون القول...» به ما دستور نمی‌دهد تا به هر سخنی گوش دهیم، بلکه منظور گوش دادن به سخن خدا (قرآن) و پیروی از برترین بخش آن است که معنای آن در مقاله شرح داده شده است.
0 days and 43 Hours Ago
Estimated time of study:
author: سید محمد کاظم میرباقری
موارد بیشتر برای شما
بازنگری در آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
 
«وَالَّذینَ اجتَنَبُوا الطّاغوتَ أَن یَعبُدوها وَأَنابوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ البُشرىٰ فَبَشِّر عِبادِ * الَّذینَ یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ أَحسَنَهُ أُولٰئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَأُولٰئِکَ هُم أُولُو الأَلبابِ»
و کسانی که از بندگی طاغوت، دوری جستند و به سوی خدا بازگشتند، بر آنان مژده باد! پس بندگان مرا بشارت بده! (۱۷) آنان که سخن را می‌شنوند و بهترینِ آن را پیروی می‌کنند. آنانند که خداوند هدایتشان کرده، و آنانند همان خردمندان.
(سوره زمر، آیه ۱۷ و ۱۸)

جان کلام

احتمالاً برای شما هم پیش آمده که در بحث‌ها، این آیه قرآن را شنیده باشید: «کسانی که سخن را می‌شنوند و از بهترین آن پیروی می‌کنند». برداشت رایج این است که قرآن به ما می‌گوید بروید و به همه حرف‌ها، حتی حرف‌های شک‌برانگیز، گوش کنید و بهترینش را انتخاب کنید! اما این مقاله با استناد به خود قرآن ثابت می‌کند که این تفسیر، با اشکالات زیادی روبرو است.
 
در حقیقت، این آیه در میان آیاتی قرار دارد که درباره عبادت خالصانه و دوری از شرک سخن می‌گویند. «سخن» در این آیه، به معنای «سخن خدا» یعنی قرآن است و پیروی از «بهترینِ آن»، یعنی پیروی از والاترین محتوای قرآن، یعنی مسأله «ولایت الهی» است. بنابراین، این آیه ما را به شنیدن «سخن خدا» و پیروی از برترین الگوی عبادت خالصانه، که در وجود پیامبر گرامی اسلام و اهل‌بیت او (ع) تجلی یافته، دعوت می‌کند. خواندن این مقاله، دیدگاه شما را نسبت به این آیه مشهور برای همیشه دگرگون خواهد کرد و درکی عمیق‌تر از رابطه قرآن و عترت به شما خواهد بخشید.
این مقاله تکمله‌ای به بحث مهم و اثرگذار دیگری است که در مقاله «اندیشه‌یابی از قرآن» به تفصیل مطرح شده است.
 

نمـای کلی

بازنگری در آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»

الف- برداشت مشهور از آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»

بی‌گمان برای شما نیز پیش آمده است که در گفت‌وگوها با دوستان و آشنایان، به آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» استناد شود و از شما خواسته شود تا به سخن جریان‌های فکری مختلف گوش فرا دهید، در آن تأمل کنید و اگر آن را خوب یافتید، بپذیرید. ترجمه تحت‌اللفظی این آیه چنین است: «کسانی که سخن را می‌شنوند و از بهترین آن پیروی می‌کنند». اینک در این جستار می‌خواهیم بررسی کنیم که آیا این برداشت همگانی از آیه درست است؟ آیا واقعاً خداوند متعال مردمان را فرامی‌خواند تا به همه سخنانِ موجود در دنیا گوش بسپارند، بهترینشان را برگزینند و از آن پیروی کنند؟!
 

ب- نقد دیدگاه مشهور در معنای «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»

در این نوشتار می‌خواهیم معنایی دیگر از آیه مذکور ارائه کنیم؛ معنایی که همسو با مجموعهٔ آیات سوره و بلکه با کل قرآن است. می‌خواهیم نشان دهیم که تفسیر رایج از این آیه با چالش‌های بنیادینی روبروست که چه‌بسا آن را به کلی مردود سازد.
 
اما برای رسیدن به این مقصود، ناگزیریم فضای کلی سوره را واکاوی کنیم. ما چند گام پیش رو داریم:
  •       بررسی آیه: نخست باید ببینیم که آیا تفسیر رایج از آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» با خود آیه سازگاری دارد.
  •      بررسی سیاق آیه: سپس باید بنگریم آیا این برداشت با سیاق آیه در سوره همخوانی دارد. (منظور از سیاق، مجموعه آیاتی است که حول محور موضوع یا موضوعات مشترکی گرد هم می‌آیند. برای مطالعه بیشتر به مقاله «قاعده سیاق آیات و کاربردهای آن» یا مقاله «سیاق و سباق، در مکتب تفسیری علامه طباطبایی» مراجعه کنید).
  •      بررسی سوره: در گام بعدی باید دید این آیه در نسبت با کل سوره چه معنایی را القا می‌کند و آیا آیات دیگری در سوره وجود دارند که به روشن‌تر شدن مقصود آن کمک کنند.
  •      بررسی آیات هم‌خانواده: و سرانجام، باید آیات هم‌خانواده و مرتبط با آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» را بررسی کرد تا معنای دقیق آن به دست آید.
این رویکرد، خود روشی تفسیری است که به اختصار بدان اشاره شد. اکنون بیایید با هم این گام‌ها را برداریم.
 

۱- ناهماهنگی برداشت مشهور با خود آیه

بیایید کار را با بررسی خود آیه آغاز کنیم. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، در برداشت رایج، این آیه به شکلی مطلق تفسیر می‌شود؛ به این معنا که معمولاً با استناد به آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»، افراد را به شنیدن سخنان دیگران –حتی سخنان گمراه‌کنندگان– فرامی‌خوانند. گویی قرآن همه انسان‌ها را دعوت کرده که به هر سخنی، حتی گفتار باطل و اهل باطل، گوش فرا دهند.
 
حال آنکه سخن باطل، اساساً در زمرهٔ «قول حسن» و پسندیده به شمار نمی‌آید. توضیح آنکه آیه شریفه می‌فرماید: «فیتبعون احسنه» یعنی از بهترینِ آن پیروی می‌کنند. در مقابل «أحسن: خوب‌ترین»، «حسن: خوب» قرار دارد، نه «سیئ: بد و ناپسند»؛ حال آن که در فرهنگ قرآن، قول باطل در زمره سخانان ناپسند و نادرست به شمار می‌رود. پس دست‌کم تا اینجای کار روشن می‌شود که گفتارهای باطل یا سخنان افراد گمراه، مورد نظر آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» نبوده است. در نتیجه این آیه دعوت نمی‌کند که انسان به هر سخنی گوش دهد و در اصطلاح اهل فن  کلمه «القول» در آیه مذکور اطلاق ندارد.
 

۲- ناسازگاری تفسیر مشهور با سیاق آیه

در گام دوم باید بررسی کنیم که آیا این برداشت رایج از آیه - که این‌گونه بر سر زبان‌ها افتاده - با سیاق آیه همخوانی دارد یا خیر.
می‌توان گفت آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» در سیاق ابتدای سوره جای گرفته است که از آیه نخست سوره آغاز می‌شود. این سوره با سخن از نزول قرآن شروع می‌شود: «تَنزیلُ الکِتابِ مِنَ اللَّهِ العَزیزِ الحَکیمِ» (سوره زمر، آیه ۱) که آشکارا نشان می‌دهد قرآن کلام خداست و دعوتی است برای گوش‌های شنوا.
 
بدین ترتیب، مسئله «سماع» و شنیدن، به شکلی غیرمستقیم از همان آغاز سوره مطرح شده است. بلافاصله در آیه دوم، از محتوای این دعوت سخن به میان می‌آید و می‌فرماید: «إِنّا أَنزَلنا إِلَیکَ الکِتابَ بِالحَقِّ فَاعبُدِ اللَّهَ مُخلِصًا لَهُ الدّینَ» (سوره زمر، آیه ۲)  یعنی ما این کتاب را به حق به سوی تو نازل کردیم، پس تو باید به پاس این نعمت، خدا را بپرستی در حالی که دین را برای او خالص کرده‌ای.
 
بی‌گمان، اخلاص در دین و توحید در عبادت، از بنیادی‌ترین مفاهیم قرآنی است که شرح و بسط آن مجالی مستقل می‌طلبد. با این حال، شاید بتوان در قالب جمله‌ای کوتاه به جانِ آن اشاره کرد:
«توحید در عبادت یعنی انسان در تمام عرصه‌های زندگی که دارای اختیار و قدرت انتخاب است –در فکر، احساس و عمل– اراده و انتخابش را بر مدار خدا سامان دهد. به بیان دیگر، انسان همه شئون زندگی خویش، از نماز و عبادت گرفته تا خواب و خوراک، را بر اساس بندگی خدا تنظیم کند و در همۀ مراحل حیات، ارزش‌های الهی را معیار تصمیم‌های خود قرار دهد.
 
آیه سوم نیز به روشنی از شرک در عبادت سخن می‌گوید، نه از کفرِ مطلق؛ چرا که سخن مشرکان را بازمی‌گوید که می‌گویند: «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ؛ ما اینان را نمی‌پرستیم، مگر برای آنکه ما را به خدا نزدیکتر سازند» (سوره زمر، آیه ۳).
 
یعنی این گروه – که مخاطب آیه هستند – خدا را به عنوان معبود اصلی پذیرفته‌اند، اما در کنار او برای امور دیگری نیز اصالت قائلند، تا آنجا که به پرستش آنها گرفتار شده‌اند و این پرستش را وسیله‌ای برای تقرب به خدا تعریف می‌کنند. پس به وضوح آشکار است که محور اصلی این سوره، مسئله «اخلاص در پرستش» و در تقابل با «شرک در پرستش» است.
 
قرآن، پس از این سه آیه و در ادامهٔ همین مبحث -که چگونه برخی در زندگی به شرک گرفتار می‌آیند- از نشانه‌های وحدانیت خداوند متعال در سراسر گیتی سخن می‌گوید و شنوندگان را به دوری از شرک در همه عرصه‌های زندگی فرامی‌خواند.
 
سپس در فرازی پایانی، به پیامبرش فرمان می‌دهد که اعلام کند: حتی اگر همهٔ مردم جهان از راه اخلاص رویگردان شوند، او مأمور است که خدا را خالصانه بپرستد؛ یعنی توحید را در تمامی زوایای زندگی خویش جاری سازد:
«قُل إِنّی أُمِرتُ أَن أَعبُدَ اللَّهَ مُخلِصًا لَهُ الدّینَ * وَأُمِرتُ لِأَن أَکونَ أَوَّلَ المُسلِمینَ * قُل إِنّی أَخافُ إِن عَصَیتُ رَبّی عَذابَ یَومٍ عَظیمٍ *‏ قُلِ اللَّهَ أَعبُدُ مُخلِصًا لَهُ دینی * فَاعبُدوا ما شِئتُم مِن دونِهِ» (سوره زمر، آیات ۱۱ تا ۱۵)
بگو: «من مأمورم که خدا را بپرستم، در حالی که دین را برای او خالص و پیراسته کرده‌ام. و فرمان یافته‌ام که نخستینِ مسلمانان باشم.» بگو: «همانا اگر پروردگارم را نافرمانی کنم، از عذاب روزی بزرگ می‌ترسم.» بگو: «من تنها خدا را می‌پرستم، در حالی که دینم را برای او خالص کرده‌ام. پس شما هر چه را جز او می‌خواهید، بپرستید.»
پس خطاب به مشرکان می‌فرماید: هر چه می‌خواهید در کنار خدا بپرستید و هر کاری دوست دارید انجام دهید، اما این را به یقین بدانید که با شرک در عبادت، برای خویشتن جهنمی می‌سازید - جهنمی سهمگین و هولناک.
 
پس از این هشدارهای تند و تکان‌دهنده، نوبت به آیهٔ مورد بحث ما می‌رسد؛ آنجا که خداوند در دل همین سخن، هشداری جدی به بندگانش می‌دهد و می‌فرماید:
«ذٰلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقونِ * وَالَّذینَ اجتَنَبُوا الطّاغوتَ أَن یَعبُدوها وَأَنابوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ البُشرىٰ فَبَشِّر عِبادِ *‏ الَّذینَ یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ أَحسَنَهُ أُولٰئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَأُولٰئِکَ هُم أُولُو الأَلبابِ» (سوره زمر، آیات ۱۶ تا ۱۸)
این [عذابی] است که خداوند بندگانش را به آن می‌ترساند. پس ای بندگان من! از من پروا کنید. و کسانی که از بندگی طاغوت، دوری جستند و به سوی خدا بازگشتند، بر آنان مژده باد! پس بندگان مرا بشارت بده! آنان که سخن را می‌شنوند و بهترینِ آن را پیروی می‌کنند. آنانند که خداوند هدایتشان کرده، و آنانند همان خردمندان.

پس تا اینجا روشن شد که آیه «الَّذینَ یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ أَحسَنَهُ» در میانه چه آیاتی قرار گرفته است و سیاق آن چیست، در میان آیاتی که پیاپی از «توحید و شرک در پرستش» سخن می‌گویند.

چگونگی ارتباط فراز «یستمعون القول» با سیاق

بی‌گمان اکنون این پرسش برای شما پیش آمده که این مباحث مفصل چه ارتباطی با ردِّ برداشت رایج از آیه دارد. پاسخ این پرسش در مطالب قبل به صورت خلاصه مطرح شد و اکنون بجاست که با تفصیل بیشتری به آن بپردازیم:
اگر آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» در میان آیاتی جای گرفته که درباره «توحید و اخلاص در پرستش» است، لازم است در ژرفای این مفاهیم تأمل کنیم. همان‌گونه که پیشتر اشاره شد، عبادت و پرستش خداوند به معنای صرف اعتقاد ذهنی به او نیست، حتّی به انجام اعمال عبادی محض مانند نماز و روزه محدود نمی‌شود، بلکه بر اساس آموزه‌های قرآن و سنت، پرستش سراسر زندگی و همه افعال اختیاری ما را در بر می‌گیرد.
 
انسان در هر موقعیتی از زندگی که قدرت انتخاب دارد، می‌تواند مسیری را برگزیند که فرمان و رضای الهی در آن نهفته است. اگر چنین کند، در حقیقت در همان عرصه به عبادت خدا دست یافته است. در مقابل، نیز می‌تواند از هوای نفس خویش یا دیگران پیروی کند که در این صورت، به پرستش آنها گرفتار آمده و این همان شرک در عبادت است. بر پایه همین حقیقت است که خداوند متعال در قرآن فرموده است:
«وَما یُؤمِنُ أَکثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشرِکونَ» (سوره یوسف، آیه ۱۰۶)
و بیشترشان به خدا ایمان نمی‌آورند، مگر آن که [برای او] شریک می‌گیرند.
 
به بیان دیگر، شمار اندکی از مردمان توانایی آن را دارند که در تمام مراحل زندگی و در همه لحظات عمر، خدا را حاضر و ناظر ببینند و تنها بر اساس رضایت او رفتار کنند. اما بیشتر مؤمنان –هرچند خدا را باور دارند و در بسیاری از امور، تنها خشنودی او را می‌جویند– باز هم در موقعیت‌های زیادی بر طبق رضای الهی عمل نمی‌کنند.
 
اکنون اگر این مفهوم فراگیر از پرستش را بپذیریم، ناگزیر باید بگوییم که «شنیدن» نیز -به عنوان یکی از توانایی‌های تحت اختیار انسان- در قلمرو اخلاص و شرک جای می‌گیرد.
 
اگر انسان بخواهد گوش خویش را -که درگاه ورود غذای عقل و قلب او است- بر اساس ارزش‌های الهی مدیریت کند و به عبارت دیگر، در این عرصه به اخلاص رفتاری دست یابد، باید تنها به سخنانی گوش سپارد که او را به خدا نزدیک می‌سازد، و از شنیدن افکار و آرای ناپسند یا باطل پرهیز کند: همان اندیشه‌های مسمومی که عقل و قلب و روحش را فرسوده و بیمار می‌کند، یا از خدا دور می‌سازد؛ به این روایت توجه بفرمایید:
مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ. (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏6، ص: 434)
هر کس به سخن گوینده‌ای گوش می‌دهد، قطعاً او را عبادت می‌کند. پس اگر سخن‌گو از جانب خدای عز و جل به سخن می‌پردازد، قطعاً شنوده خدا را عبادت می‌کند و اگر گوینده از جانب شیطان سخن می‌گوید، قطعاً شیطان را عبادت می‌کند.
بر پایه این درک گسترده از پرستش، و با توجه به آیات و روایاتی که اشاره شد، هرگاه به سخن دیگری گوش می‌سپاریم، در واقع یا خدا را عبادت می‌کنیم یا غیر او را. قوه شنوایی تحت اختیار ما قرار دارد و این ماییم که می‌توانیم آن را به نیکی به کار گیریم یا به ناروا؛ با آن خدا را بپرستیم، یا طاغوت را.
 
پس تا اینجا روشن می‌شود که برداشت مشهور از آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» با سیاق آیات که درباره اخلاص در پرستش است منافات دارد.
 

۳- سازگار نبودن برداشت مشهور با سایر آیات سوره

اگر سوره زمر را چند بار با تأمل بخوانیم، درمی‌یابیم که فضای کلی سوره، درباره «تبعیت از قرآن برای رسیدن به مقام توحید در عبادت و رهایی از شرک» است. این روح حاکم، در تمامی بخش‌های سوره هویداست و خداوند متعال از گوناگون به این موضوع می‌پردازد. با لحاظ این موضوع، در بخش‌های پایانی سوره، به آیه‌ای برمی‌خوریم که در روشن‌سازی معنای آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» بسی راهگشا است، آنجا که خطاب به مؤمنان می‌فرماید:
«وَاتَّبِعوا أَحسَنَ ما أُنزِلَ إِلَیکُم مِن رَبِّکُم مِن قَبلِ أَن یَأتِیَکُمُ العَذابُ بَغتَةً وَأَنتُم لا تَشعُرونَ» (سوره زمر ، آیه ۵۵)
و از بهترینِ آنچه از پروردگارتان به سوی شما نازل شده است، پیروی کنید، پیش از آن که عذاب، ناگهانی و غافلگیرانه، به سراغ شما آید.
 
این آیه -هم در محتوا و هم در عبارت- شباهتی چشمگیر با آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» دارد که در بخش‌های آغازین سوره زمر نازل شده است. و همان‌گونه که می‌دانید، این یکی از شیوه‌های حکیمانه قرآن کریم است که مفاهیم بنیادین خود را در لابه‌لای بحث‌های گوناگون و در گستره کل سوره و حتی سراسر قرآن کامل می‌کند. خدای متعال معارف خود را در پهنه کتاب خویش پراکنده ساخته و از این رو توجه به آیات هم‌خانواده و هم‌سو، برای درک معنای صحیح آیات، اهمیتی ویژه می‌یابد.
 
در اینجا قرآن کریم خطاب به مؤمنان می‌فرماید: «از بهترین آنچه از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده، پیروی کنید.» و آشکار است که این آیه به صراحت درباره قرآن سخن می‌گوید. یعنی قرآن کریم در عین آن که نسبت به تمام کتب آسمانی «احسن الحدیث: بهترین سخن» است -که در آیه ۲۳ همین سوره به آن اشاره شده است- لکن در درون خود نیز دارای سطوح و مراتبی است؛ برخی از آموزه‌هایش نسبت به برخی دیگر أحسن و بهتر است.
 
برای نمونه، قرآن از یک سو برای خانواده مقتول، حق قصاص قائل شده، و از سوی دیگر به عفو و گذشت فراخوانده است. در چنین مواردی، «بخشش» می‌تواند أحسن و بهتر باشد و اگر انسان بخواهد به آیه «اتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم» عمل کند، باید عفو را برگزیند و از قصاص درگذرد.
 
با این وصف آیه «اتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم» رمز نهفته در کلمه «القول» در آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» را می‌گشاید. «القول» در اینجا به معنای «قول الله: سخن خدا» است. به بیان اهل فن، از مقایسه این دو آیه درمی‌یابیم که الف و لام در ابتدای «القول»، الف و لام جنس یا استغراق نیست تا دلالت بر «هر سخنی» یا «همه سخنان» کند، بلکه الف و لام در اینجا الف و لامِ عهد یا جانشین از مضاف‌الیه است؛ در واقع عبارت در اصل به این صورت بوده: «الذین یستعمون قول الله فیتبعون أحسنه» کلمه «الله» حذف شده و به جای آن الف و لام به ابتدای کلمه «قول» اضافه شده است. این قاعده ادبیاتی در قرآن بسیار استفاده شده است.
بنابراین مقصود از «القول» در آیه شریفه «سخن الله» یعنی قرآن است. در نتیجه، معنای آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» این خواهد بود: «کسانی که به سخنان خداوند با دل و جان گوش می‌سپارند و از بهترینِ آن پیروی می‌کنند.» این معنا کاملاً با محتوای آیه ۵۵ سوره زمر که پیشتر گذشت، هماهنگ و یکسان است.
 

۴- ناسازگاری برداشت مشهور با آیات هم‌خانواده

تا اینجا روشن شد که برداشت رایج از این آیه -که بر سر زبان‌ها است- نه با خود آیه، نه با سیاق آن، و نه با دیگر آیات همان سوره همخوانی ندارد. اکنون ببینیم این برداشت در برابر دیگر آیات قرآن چه جایگاهی دارد و آیا می‌تواند صحیح باشد؟
 
اگر معنای آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» این باشد که ما باید به هر سخنی -حتی گفتارهای باطل- گوش جان بسپاریم، در این صورت با آیاتی که ویژگی‌های برجستهٔ اهل ایمان را برمی‌شمرند چه باید بکنیم؟ آنجا که قرآن دربارهٔ مؤمنان راستین می‌فرماید:
«وَإِذا سَمِعُوا اللَّغوَ أَعرَضوا عَنهُ وَقالوا لَنا أَعمالُنا وَلَکُم أَعمالُکُم سَلامٌ عَلَیکُم لا نَبتَغِی الجاهِلینَ» (سوره قصص ، آیه ۵۵)
و هرگاه [سخن بیهوده و] لغوی را بشنوند، از آن روی برمی‌گردانند و می‌گویند: «کردارِ ما برای ما و کارهای شما برای شما! [ما را به خیر و] شما را به سلامت! ما به سراغ نادانان نمی‌رویم.»
 
این آیه به ما می‌گوید مؤمنان حقیقی، از گوش‌های خود پاسداری می‌کنند و نمی‌گذارند هر سخنی در آن راه یابد و بر عقل و دلشان اثر گذارد. آنان تنها به سخنان حق و حکیمانه گوش می‌سپارند؛ سخنانی که از سرچشمه‌ای نورانی برآمده باشد، تا عقل و قلبشان را نورانی کند.
 
حال اگر برداشت رایج از آیه «الذین یستمعون القول» درست می‌بود، با این آیۀ شریفه چه باید کرد که خداوند از باب «به در می‌گویم تا دیوار بشنود» به پیامبر خود می‌فرماید:
«وَإِذا رَأَیتَ الَّذینَ یَخوضونَ فی آیاتِنا فَأَعرِض عَنهُم حَتّىٰ یَخوضوا فی حَدیثٍ غَیرِهِ وَإِمّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیطانُ فَلا تَقعُد بَعدَ الذِّکرىٰ مَعَ القَومِ الظّالِمینَ» (سوره انعام ، آیه ۶۸)
و هرگاه کسانی را دیدی که در آیات ما [به قصد تخطئه،] کند و کاو می‌کنند، از آنان روی بگردان تا وارد مطلب دیگری شوند. و اگر شیطان تو را به فراموشی انداخت، پس از توجّه، [دیگر] با این قوم ستمگر منشین!
 
همین موضوع بار دیگر و برای تأکید به مؤمنین به طور مستقیم خطاب می‌شود، آنجا که می‌فرماید:
«وَقَد نَزَّلَ عَلَیکُم فِی الکِتابِ أَن إِذا سَمِعتُم آیاتِ اللَّهِ یُکفَرُ بِها وَیُستَهزَأُ بِها فَلا تَقعُدوا مَعَهُم حَتّىٰ یَخوضوا فی حَدیثٍ غَیرِهِ إِنَّکُم إِذًا مِثلُهُم إِنَّ اللَّهَ جامِعُ المُنافِقینَ وَالکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعًا» (سوره نساء ، آیه ۱۴۰)
و خداوند در قرآن [این حکم را] بر شما نازل کرده است که هرگاه شنیدید آیات خدا مورد انکار یا تمسخر قرار می‌گیرد، با آنان همنشینی نکنید تا به سخن دیگری بپردازند، وگرنه، شما هم مانند آنان خواهید بود. خداوند همه‌ی منافقان و کافران را در دوزخ جمع می‌کند.
 
نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه کنیم این است که در این آیه از پیامدهای گوش سپردن به سخنان باطل سخن گفته است. این آیه به ما می‌آموزد که اگر با اهل باطل نشت و برخاست داشته باشیم، گفتارشان در ما اثر خواهد کرد و سرانجام مانند آنها خواهیم شد. سپس در ادامه روشن می‌سازد که از چه جنبه‌ای شبیه آنها خواهیم شد؛ آن دسته از صفات بنیادی و شخصیتی ما تغییر خواهد کرد که موجب جهنمی شدن هر انسانی می‌شود. از این رو امام صادق(ع) با استناد به این دو آیه، درباره گوش فرا دادن به سخنان باطل چنین می‌فرمایند:
«فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ أَنْ یَتَنَزَّهَ عَنِ الِاسْتِمَاعِ إِلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ، وَ أَنْ یُعْرِضَ عَمَّا لَا یَحِلُّ لَهُ مِمَّا نَهَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ، وَ الْإِصْغَاءِ إِلَى مَا أَسْخَطَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل‏» (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏ ۲، ص ۳۵)
خدای متعال بر گوش انسان واجب کرده تا از گوش دادن به محرمات الهی پرهیز کند و از آنچه بر او حلال نیست دوری کند که خدای متعال در کتاب خود از آن نهی کرده است و همچنین از گوشِ جان سپردن به آنچه مورد خشم خدای عز و جل است پرهیز کند.

گوشِ بدخواهان نباشیم

بی‌گمان، آیاتی که تا بدین جا مطرح شد تنها نمونه‌ای از آیات فراوانی است که برداشت رایج از آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» را به چالش می‌کشد. یکی دیگر از برجسته‌ترین و پندآموزترینِ این آیات، آن است که می‌فرماید:
«لَو خَرَجوا فیکُم ما زادوکُم إِلّا خَبالًا وَلَأَوضَعوا خِلالَکُم یَبغونَکُمُ الفِتنَةَ وَفیکُم سَمّاعونَ لَهُم وَاللَّهُ عَلیمٌ بِالظّالِمینَ» (سوره توبه ، آیه ۴۷)
اگر [منافقان] همراه شما به جنگ بیرون آمده بودند، جز فساد، [تردید و اضطراب، چیزی‌] بر شما نمی‌افزودند و به سرعت در میان شما رخنه می‌کردند تا فتنه پدید آورند و در میان شما کسانی هستند [تأثیرپذیر که] به سخنان آنان گوش و دل می‌سپارند و خداوند به حال ستمگران آگاه است.
 
حکایت این آیه چیست و از چه سخن می‌گوید؟ ماجرا از این قرار است که بخشی از آیات سوره توبه هنگامی نازل شد که پیامبر اکرم(ص) مردم را برای شرکت در جنگ تبوک فرامی‌خواندند. در آن برهه، منافقان ناشناس -که در قرآن یکی از دسته‌های گوناگون منافقان هستند- پیوسته در امور جامعه اسلامی کارشکنی می‌کردند و با بهانه‌هایی به ظاهر عقلانی، هم از حضور در سپاه خودداری می‌ورزیدند و هم اندیشه‌های مسمومشان را در میان مؤمنان منتشر و روحیه ایمانی آنان را سست می‌کردند.
 
این وضعیت به‌شدت بغرنج و پیچیده شده بود و از نفوذ و قدرت اجتماعی منافقان حکایت می‌کرد. خداوند متعال در آیات ابتدایی در این سیاق منافقان را مورد سرزنش قرار می‌دهد و مؤمنین را راهنمایی می‌کند و بعد از آن آیه مورد نظر را نازل می‌فرماید که اگر منافقان در این نبرد با شما همراه می‌شدند، جز زیان و آشوب برای شما به ارمغان نمی‌آوردند و با آن روحیه بیمارگونه‌ای که دارند، همواره در میان شما فتنه‌انگیزی و تفرقه‌افکنی می‌کردند.
 
سپس نکته‌ای بس مهم را متذکر می‌شود، این که در میان شما مؤمنین کسانی هستند که بسیار به سخنان این گروه گوش می‌سپارند. واژه «سَمّاعُونَ» -که صیغه مبالغه است- بر افراط در شنیدن و دل سپردن به گفتار دیگران دلالت دارد. گویی قرآن هشدار می‌دهد که فتنه‌گری آنان تنها زمانی به ثمر می‌نشیند که شما شنونده‌ای مطیع برای ایشان باشید و اندیشه خود را تسلیم افکار پلیدشان سازید.
 
بی‌تردید، آیه مذکور پرده از مشکلی اجتماعی برمی‌دارد ، این که برخی از مؤمنین شیفتهٔ سخنان کسانی شده بودند که پیوسته در برابر برنامه‌ها و اقدامات رسول خدا(ص) به جدال برمی‌خاستند و با پز خوش‌فکری و ادعای نوآوری، جایگاهی در دل‌های مردم باز می‌کردند.
قرآن به ما می‌آموزد که در جهانی که انواع سر و صداها و هیاهوهای گوناگون به پا خاسته و هر روز مکتبی نو از گوشه و کنار آن سر برمی‌آورد، انسان باید به خردمندی رفتار کند و خود را از گوش دادن به هر سخنی حفظ کند، به‌ویژه در مواقع حساس و بحرانی مانند ایام جنگ.
 
بررسی همه آیات قرآن که در آن‌ها واژه «سمع» و مشتقاتش به کار رفته، نشان می‌دهد که مسئلهٔ «شنیدن» از مهم‌ترین موضوعات قرآنی است که نقشی اساسی در ساخت روح، ایمان و اندیشه انسان دارد.
 
در قرآن مطالب گسترده‌ای دربارهٔ قوهٔ شنوایی مطرح شده و به پرسش‌های بنیادینی در این زمینه پاسخ داده شده است، از جمله:
  •      قوهٔ شنوایی انسان دارای چه ویژگی‌هایی است؟
  •      چگونه می‌توان گوش را تربیت کرد تا برای دریافت حکمت‌های الهی گشوده و در برابر سخنان باطل بسته باشد؟
  •      انسان باید به چه کسی گوش دهد و از شنیدن سخنان چه کسانی پرهیز کند؟
  •      انسان در برابر سخنان ائمه هدایت چه وظیفه‌ای دارد؟
  •      با چه حالتی باید سخن را شنید؛ با حالت تواضع، تمسخر یا نقد؟
  •     گوش سپردن به سخنان ائمه کفر چه پیامدهایی برای قلب و عقل انسان دارد؟
و ده‌ها پرسش دیگر که در قرآن به تفصیل به آن‌ها پرداخته شده است.
 
هنگامی که انسان با این حجم از معارف قرآنی دربارهٔ قوهٔ شنوایی روبرو می‌شود، به وضوح درمی‌یابد که برداشت رایج از آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»، برداشتی سطحی و فاقد دقت لازم است.
 

ج- معنای صحیح آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» 

در بخش قبل روشن شد که برداشت رایج از آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» نمی‌تواند درست باشد؛ چرا که این برداشت نه با مفهوم خود آیه، نه با سیاق آن، و نه با دیگر آیات قرآن سازگاری دارد.
 
نخست روشن شد که مقصود از «القول» در این آیه معنای عام و گسترده‌ای نیست که شامل هر سخنی شود، بلکه مراد سخنی خاص است که خداوند متعال آن را مد نظر دارد. سپس در بخش «ناسازگاری برداشت مشهور با سایر آیات سوره» دریافتیم که منظور از «القول» در این آیه، همان قرآن است -موضوعی که آیه ۵۵ همین سوره (زمر) با عبارت «وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ» به روشنی آن را بیان می‌کند.
 
اکنون این پرسش اساسی مطرح می‌گردد: اگر مقصود از «القول» در آیه، قرآن کریم باشد، معنای «احسن بودن» آن چیست؟ آیا بخشی از قرآن نسبت به بخش دیگر برتری دارد؟ مگر تمام قرآن کلام خداوند متعال نیست؟ این پرسش هرچند در بخش پیشین به صورت گذرا پاسخ داده شد، اکنون بجا است که با تفصیل بیشتری به آن بپردازیم.
 
همان‌گونه که اشاره شد، این اصل که برخی از مفاهیم و دستورات قرآن نسبت به برخی دیگر برتری داشته باشد، نه تنها خلاف عقل نیست، بلکه نشان‌دهندهٔ عمق و ظرافت تعالیم قرآن است. نمونهٔ بارز این امر، موضع قرآن در قبال مسئلهٔ قتل است. از یک سو، حق قصاص را برای اولیای مقتول به رسمیت می‌شناسد و از سوی دیگر، به عفو و گذشت فرامی‌خواند و تصریح می‌کند که عفو، راهی بهتر است.
 
این مورد و موارد مشابه دیگر به وضوح نشان می‌دهند که برتری برخی از مضامین قرآن بر برخی دیگر، امری پذیرفته‌شده و منطقی است و از سطوح مختلف هدایت و رحمتی خبر می‌دهد که خداوند در این کتاب آسمانی گنجانده است.
 

۱- مصداق اصلی احسن القرآن

بی‌گمان، برجسته‌ترین مصداق «احسن القرآن»، ولایت اهل بیت(ع) است و می‌توان گفت که این آیه ناظر به ولایت رسول‌الله و اهل‌بیت(ع) سخن می‌گوید؛ توضحی آن که محور اصلی سیاق این آیه، «عبادت خالصانهٔ خداوند» است همچنان که در ابتدای این نگارش به آن اشاره شد. در نتیجه این که خداوند متعال فرموده: «عباد الله کسانی هستند که با جان دل به قرآن گوش می‌سپارند و از بهترینِ آن پیروی می‌کنند»، یعنی «عباد الله» برای رشد و تعالی در مقامات «اخلاص»، خود را ملزم به تبعیت از چیزی می‌دانند و در قرآن آن را می‌جویند و خدای متعال در این آیه از آن به «احسنه» یعنی «احسن القرآن» تعبیر کرده است. تبعیت و پیروی، فرآیندی مستمر و همیشگی است و آنچه از آن تبعیت می‌شود، باید قابلیت هدایتگری و دستگیری انسان را برای سیر در مقامات «اخلاص در عبادت» دارا باشد.
 
این جایگاه والا تنها شایسته کسانی است که خود تجسم عینی عبادت خالصانه و اسوه کامل اخلاص هستند - کسانی که قرآن کریم در آیهٔ تطهیر از پاکی مطلق آنان خبر داده و در آیات متعدد بر پیروی بی‌قید و شرط از ایشان تأکید نموده است.
 

۲- نقش ولایت الهی در رسیدن به اخلاص

بر اساس آموزه‌های قرآن و سنت، انسان برای رسیدن به اخلاص در عبادت و پیمودن مراتب آن، یک راه بیشتر ندارد و آن پذیرش ولایت الهی است. این حقیقت در قرآن با عبارت «خروج از ظلمات» به روشنی بیان شده است. برای درک بهتر این موضوع، به آیه‌ای بنیادین در مورد ولایت الهی و کارکرد آن توجه فرمایید، آنجا که خداوند متعال در آیه ۲۵۷ سوره بقره می‌فرماید:
«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ ۖ وَالَّذینَ کَفَروا أَولِیاؤُهُمُ الطّاغوتُ یُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ ۗ أُولٰئِکَ أَصحابُ النّارِ ۖ هُم فیها خالِدونَ»
خداوند ولی و سرپرست مؤمنان است، آنها را از تاریکی‌ها خارج ساخته، به سوی نور می‌برد. کسانی که به ولایت الهی کفر می‌ورزند ، ولی و سرپرست آنها طاغوت‌ها هستند که آنان را از نور به تاریکی‌ها سوق می‌دهند، آنها اهل آتشند و همانان همواره در آن خواهند بود.
 
در این آیه به روشنی دوگانهٔ ولایت و کارکردهای آن ترسیم شده است - بحثی بسیار ژرف و پر دامنه در قرآن کریم. بر اساس این آیه، انسان‌ها برای سیر در درجات اخلاص -که نتیجه آن خروج از ظلمت‌ها به سوی نورانیت است- به ولایت خداوند نیاز دارند که از این موضوع به «توحید در ولایت» تعبیر می‌شود ؛ یعنی تنها خدای متعال حق ولایت و سرپرستی مردم را دارد. در مقابل، کسانی که به «ولایت الهی» کفر می‌ورزند، ناگزیر تحت ولایت و سرپرستی طاغوت قرار می‌گیرند، و طاغوت آنان را از روشنایی به سوی تاریکی‌ها سوق می‌دهند.
 
در حقیقت و به بیان دقیق، مراتب توحید در عبادت از توحید ذاتی آغاز گشته و تا توحید در ربوبیت (که تجلی آن در نبوت است) و توحید در ولایت (که در امامت متجلی می‌شود) ادامه می‌یابد. هرگونه انکار در هر یک از این مراتب، به معنای گرفتار آمدن در دام شرک در مراتب توحیدی است.
 
اکنون این پرسش بنیادین مطرح می‌شود که خداوند متعال چگونه ولایت خویش را اعمال می‌کند؟ پاسخ این پرسش را در آیه اول سوره ابراهیم می‌یابیم، آنجا که می‌فرماید:
«کِتابٌ أَنزَلناهُ إِلَیکَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ بِإِذنِ رَبِّهِم إِلىٰ صِراطِ العَزیزِ الحَمیدِ»
این کتابی است که آن را به سوی تو نازل کردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکی‌ها [ی شرک و جهل] به سوی نور [ایمان] خارج کنی، به سوی راه خداوند عزیز حمید.
 
آیه ۲۵۷ سوره بقره اصل بنیادین ولایت الهی را تبیین می‌کند، و آیه ابتدایی سوره ابراهیم به روشنی، مصداق کامل «ولی الهی» را معرفی می‌نماید ، یعنی وجود مقدس رسول گرامی اسلام(ص).
 
نکته عمیق اینجاست که همان کارویژه‌ای که در سوره بقره مستقیماً به خداوند نسبت داده شده -یعنی ولایت بر مؤمنان و سیر دادن آنها از ظلمت‌ها به سوی نور- در سوره ابراهیم به رسول الله(ص) نسبت داده می‌شود. این نشان می‌دهد که:
  •      اولاً رسول گرامی اسلام و اوصیاء بر حق او از سوی خداوند برای ولایت الهی ساخته شده‌اند.
  •      ثانیاً‌ وظیفه اصلی آنان، هدایت انسان‌ها از تاریکی‌های شرک و جهل به نور توحید و معرفت است.
  •      ثالثاً این هدایت، همان سیر دادن انسان در مراتب «اخلاص در بندگی» است.
 
بدین ترتیب، ولایت رسول الله(ص) و اهل بیت(ع) تجلی عینی ولایت الهی است که بدون آن، دستیابی به مقامات عالی اخلاص ممکن نخواهد بود.
 

۳- نتیجه

به درستی می‌توان گفت: «عباد الله» در آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» با گوش جان سپردن به قرآن، در پی شناخت و یافتن این اولیای الهی هستند تا با پیروی از ایشان و تولی و تمسک به آنها در درجات اخلاص سیر کنند. این والاترین مصداق «اتّباع أحسن» است؛ چرا که تمسک به ولایت الهی، برترین تجلی عبادت خالصانه و کارآمدترین راه خروج از ظلمات به سوی نور است و بلکه تنها راه است.
 
بر اساس همین مبانی عمیق تفسیری است که مرحوم علّامه استرآبادی در کتاب ارزشمند «تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة» به تبیین این حقیقت می‌پردازد. ایشان با استناد به روایتی از امیرالمؤمنین علی(ع) که می‌فرمایند: «کرامت‌های قرآنی از آنِ ما اهل‌بیت است»، توضیح می‌دهند که این کرامت‌ها همان «احسن القرآن» است که در آیه شریفه «الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه» مورد اشاره قرار گرفته است.
 
ایشان سپس تصریح می‌کنند که مراد از «القول» در این آیه، خود قرآن کریم است. این برداشت عمیق، پیوند ناگسستنی بین قرآن و عترت را نشان می‌دهد و حاکی از آن است که برترین بخش قرآن -که باید از آن پیروی کرد- همان مبحث ولایت و امامت است که در وجود مبارک اهل‌بیت(ع) تجلّی یافته است. (ر.ک: تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص ۲۱)
 
درست همان‌گونه که مرحوم علی بن ابراهیم قمی از بزرگترین اصحاب و شاگردان امام دهم و یازدهم نیز در تفسیر گرانسنگ خود، این دیدگاه را پذیرفته و با استناد به روایات معصومین(ع)، استدلالی متقن و زیبا در این زمینه ارائه نموده است.
 
ایشان با بهره‌گیری از سنت روایی، به این نتیجه رسیده که مقصود از «أحسنه» در آیه شریفه «الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه» چیزی جز ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) و اهل‌بیت طاهرین(ع) نیست. این برداشت عمیق، بار دیگر بر این حقیقت تأکید می‌ورزد که برترین چیزی که می‌توان از قرآن گرفت و باید از آن پیروی کرد، همان ولایت است که محور و مدار تمامی معارف قرآنی و سیر به شمار می‌آید. (ر.ک: تفسیر القمی، ج‏ ۲، ص ۲۵۰)
 

د- سخن پایانی

حقیقتاً از مجموع آیات مربوط به قوهٔ سامعه درمی‌یابیم که بندگان خالص خدا با تزکیهٔ نفس و مراقبت از گوش، خود را برای شنیدن سخن حق آماده ساخته و مصداق آن گروهی شده‌اند که قرآن کریم در آیات ۱۹۳ و ۱۹۴ سورهٔ آل‌عمران وصفشان می‌کند:
«رَبَّنا إِنَّنا سَمِعنا مُنادِیًا یُنادی لِلإیمانِ أَن آمِنوا بِرَبِّکُم فَآمَنّا ۚ رَبَّنا فَاغفِر لَنا ذُنوبَنا وَکَفِّر عَنّا سَیِّئَاتِنا وَتَوَفَّنا مَعَ الأَبرارِ * رَبَّنا وَآتِنا ما وَعَدتَنا عَلىٰ رُسُلِکَ وَلا تُخزِنا یَومَ القِیامَةِ ۗ إِنَّکَ لا تُخلِفُ المیعادَ»
پروردگارا! ما دعوت منادی ایمان را شنیدیم که ندا می‌داد: «به پروردگارتان ایمان بیاورید.» پس ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز و زشتی‌های ما را بپوشان و ما را با نیکان بمیران * پروردگارا! آنچه را به وسیله پیامبرانت به ما وعده داده‌ای، به ما مرحمت فرما. و ما را در روز قیامت خوار مساز، که البتّه تو هیچ‌گاه از وعده خود، تخلّف نمی‌کنی.»
 
بی‌گمان، اگر بخواهیم گوشمان برای شنیدن ندای ایمان گشوده باشد تا پیام الهی را به درستی دریافت کنیم، باید از این موهبت الهی پاسداری کنیم و آن را با شنیدن هر سخنی آلوده نسازیم، تا قلب را پاک و آمادهٔ پذیرش حکمت‌های ربانی نگاه داریم و به فضل پروردگار رحمان، در زمره بندگان شایسته‌ای قرار گیریم که در این آیات معنوی توصیف شده‌اند.
 
از الطاف بی‌پایان شما خواننده ارجمند سپاسگزاریم. خواهشمندیم دیدگاه‌ها و اندیشه‌های ناب خود را با ما در میان گذارید تا بر غنای علمی و معنوی این جستار افزوده شود.
 

هـ- مطالعه بیشتر

۱- نگاهی گذرا به برخی از آیات شنیدن

در خلال مباحث چند بار به این نکته اشاره شد که موضوع قول و سماع در قرآن مسأله‌ای بسیار مهم و پر دامنه است و از آنجایی که این نوشتار فرصت کافی برای بررسی تمام آنها را نمی‌دهد ، تنها به برخی از آیات و روایات این باب به عنوان نمونه اشاره می‌شود:
 

باز بودن گوش انسان برای دریافت حق در صورت عدم لجبازی

  • وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ (سوره توبه ، 6)

لزوم گوش دادن به حق

  • وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ أُشْرِبُوا فی‏ قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إیمانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ (93 بقره)
  • یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ أَلیمٌ (104 بقره)
  • ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلى‏ وَجْهِها أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسْمَعُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ (سوره مائده ، 108)

گوش دادن به حق از صفات مهم مؤمنین

  • آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ (سوره بقره ، 285)
  • رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادی لِلْإیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ (سوره آل عمران ، 193)
  • إِنَّما یَسْتَجیبُ الَّذینَ یَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتى‏ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ (سوره انعام ، 36)
  • إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنینَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (سوره نور ، 51)
  • وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (سوره روم ، 23)

گوشِ عقل و ایمان

  • إِنَّما یَسْتَجیبُ الَّذینَ یَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتى‏ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ (سوره انعام ، 36)
  • هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (سوره یونس ، 67)
  • وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (سوره روم ، 23)
  • فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرینَ (52) وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (سوره روم ، 53)
  • إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَذِکْرى‏ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ (سوره ق ، 37)

حرمت همراهی با مسخره‌کنندگان دین و گوش دادن به سخنان آنها

  • وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی‏ حَدیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی‏ جَهَنَّمَ جَمیعاً (سوره نساء ، 140)
وَإِذا سَمِعُوا اللَّغوَ أَعرَضوا عَنهُ وَقالوا لَنا أَعمالُنا وَلَکُم أَعمالُکُم سَلامٌ عَلَیکُم لا نَبتَغِی الجاهِلینَ (سوره قصص ، آیه ۵۵)
وَإِذا رَأَیتَ الَّذینَ یَخوضونَ فی آیاتِنا فَأَعرِض عَنهُم حَتّىٰ یَخوضوا فی حَدیثٍ غَیرِهِ وَإِمّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیطانُ فَلا تَقعُد بَعدَ الذِّکرىٰ مَعَ القَومِ الظّالِمینَ (سوره انعام ، آیه ۶۸)

حرمت گوش دادن به سخنان اهل باطل (منافقان و کافران)

  • لَوْ خَرَجُوا فیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاَّ خَبالاً وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَ فیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ (سوره توبه ، 47)
  • وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً (سوره إسراء ، 36)

صفات کفار و منافقین: گوشِ باطل بودن و گوش ندادن به حق

  • وَ مَثَلُ الَّذینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذی یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ (سوره بقره ، 171)
  • یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذینَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً أُولئِکَ الَّذینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ (سوره مائده ، آیه 41)

از دست دادن گوشِ ایمان در صورت لجبازی با دین

  • أَ وَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذینَ یَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ (سوره انعام ، 100)
  • وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ (سوره انعام ، 179)
  • وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى‏ لا یَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ (سوره انعام ، 198)
  • الَّذینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فی‏ غِطاءٍ عَنْ ذِکْری وَ کانُوا لا یَسْتَطیعُونَ سَمْعاً (سوره کهف ، 101)
  • أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ‏ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتی‏ فِی الصُّدُورِ (سوره حج ، 46)
  • إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرینَ (سوره نمل ، 80)
  • فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرینَ (52) وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (سوره روم ، 53)
  • إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبیرٍ (سوره فاطر ، 14)
  • وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ (سوره فاطر ، 22)
  • وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ (سوره جاثیه ، 22)
  • وَ لَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فیما إِنْ مَکَّنَّاکُمْ فیهِ وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً فَما أَغْنى‏ عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِذْ کانُوا یَجْحَدُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (سوره احقاف ، 26)
  • وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی‏ أَصْحابِ السَّعیرِ (سوره ملک ، 10)

گوش‌های شیاطین شدن

  • وَما تَنَزَّلَت بِهِ الشَّیاطینُ *‏ وَما یَنبَغی لَهُم وَما یَستَطیعونَ *‏ إِنَّهُم عَنِ السَّمعِ لَمَعزولونَ ... هَل أُنَبِّئُکُم عَلىٰ مَن تَنَزَّلُ الشَّیاطینُ *‏ تَنَزَّلُ عَلىٰ کُلِّ أَفّاکٍ أَثیمٍ * یُلقونَ السَّمعَ وَأَکثَرُهُم کاذِبونَ (سوره شعراء آیات ۲۱۰ تا ۲۲۳)
  • وَکَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الإِنسِ وَالجِنِّ یوحی بَعضُهُم إِلىٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا وَلَو شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلوهُ فَذَرهُم وَما یَفتَرونَ *‏ وَلِتَصغىٰ إِلَیهِ أَفئِدَةُ الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِالآخِرَةِ وَلِیَرضَوهُ وَلِیَقتَرِفوا ما هُم مُقتَرِفونَ (سوره انعام ، آیات ۱۱۲ و ۱۱۳).

۲- نگاهی گذرا به برخی از روایات شنیدن

مراد از «القول» و «أحسنه» در آیه مورد بحث

  • الْخَبَرُ الْمَأْثُورُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ قَالَ لِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): «نَزَلَ الْقُرْآنُ أَرْبَاعاً رُبُعٌ فِینَا وَ رُبُعٌ فِی عَدُوِّنَا وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْکَامٌ وَ لَنَا کَرَائِمُ الْقُرْآنِ».
و کَرَائِمُ الْقُرْآنِ مَحَاسِنُهُ وَ أَحْسَنُهُ لِقَوْلِهِ تَعَالَى -الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ- و القول هو القرآن. (تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص ۲۱)
 
  • عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلَ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ- الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ قَالَ هُوَ الرَّجُلُ یَسْمَعُ الْحَدِیثَ فَیُحَدِّثُ بِهِ کَمَا سَمِعَهُ لَا یَزِیدُ فِیهِ وَ لَا یَنْقُصُ مِنْهُ.
  • أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ أَیْمَنَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع‏ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ-الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ- إِلَى آخِرِ الْآیَةِ قَالَ هُمُ الْمُسَلِّمُونَ لآِلِ مُحَمَّدٍ الَّذِینَ إِذَا سَمِعُوا الْحَدِیثَ لَمْ یَزِیدُوا فِیهِ وَ لَمْ یَنْقُصُوا مِنْهُ جَاءُوا بِهِ کَمَا سَمِعُوهُ.
  • الطَّبْرِسِیُّ فِی (الْإِحْتِجَاجِ): عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَادِی (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، فِی رِسَالَتِهِ إِلَى أَهْلِ الْأَهْوَازِ، قَالَ: «وَ لَیْسَ کُلُّ آیَةٍ مُشْتَبِهَةً فِی الْقُرْآنِ، کَانَتِ الْآیَةُ حُجَّةً عَلَى حُکْمِ الْآیَاتِ اللَّاتِی أُمِرَ بِالْأَخْذِ بِهَا وَ تَقْلِیدِهَا، وَ هِیَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ «1» الْآیَةَ، وَ قَالَ: فَبَشِّرْ عِبادِ* الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ».
  • و قال علی بن إبراهیم فی قوله: وَ أَنِیبُوا إِلى‏ رَبِّکُمْ أی توبوا وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ- وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ من القرآن و ولایة أمیر المؤمنین ع و الأئمة ع، و الدلیل على‏ ذلک قول الله عز و جل أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى‏- عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ الآیة قال فی الإمام‏ لِقَوْلِ الصَّادِقِ ع نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ‏.
ثم قال: أَوْ تَقُولَ حِینَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِی کَرَّةً الآیة- فرد الله علیهم فقال بَلى‏ قَدْ جاءَتْکَ آیاتِی فَکَذَّبْتَ بِها یعنی بالآیات الأئمة ع وَ اسْتَکْبَرْتَ وَ کُنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ یعنی بالله-
قوله: وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ تَرَى الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَى اللَّهِ- وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ. فَإِنَّهُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی الْمِعْزَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنِ ادَّعَى أَنَّهُ إِمَامٌ وَ لَیْسَ بِإِمَامٍ یَوْمَ الْقِیامَةِ تَرَى الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ، قُلْتُ وَ إِنْ کَانَ عَلَوِیّاً فَاطِمِیّاً قَالَ وَ إِنْ کَانَ عَلَوِیّاً فَاطِمِیّا.

واجبات گوش

  • عن أبی عمرو الزبیری عن أبی عبد الله ع قال إن الله تبارک و تعالى فرض الإیمان على جوارح بنی آدم، و قسمه علیها، فلیس من جوارحه جارحة إلا و قد وکلت من الإیمان بغیر ما وکلت أختها، فمنها أذناه اللتان یسمع بهما، ففرض على السمع أن یتنزه عن الاستماع إلى ما حرم الله- و أن یعرض عما لا یحل له فیما نهى الله عنه، و الإصغاء إلى ما أسخط الله تعالى، فقال فی ذلک «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ» إلى قوله: «حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ» ثم استثنى موضع النسیان- فقال: «وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» و قال: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ- فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» إلى قوله «أُولُوا الْأَلْبابِ» و قال: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ- وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» و قال: «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ» و قال: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» فهذا ما فرض الله على السمع من الإیمان- و لا یصغی إلى ما لا یحل و هو عمله و هو من الإیمان.
  • ... قَالَ الْإِیمَانُ حَالاتٌ وَ دَرَجَاتٌ وَ طَبَقَاتٌ وَ مَنَازِلُ فَمِنْهُ التَّامُّ الْمُنْتَهَى تَمَامُهُ وَ مِنْهُ النَّاقِصُ الْبَیِّنُ نُقْصَانُهُ وَ مِنْهُ الرَّاجِحُ الزَّائِدُ رُجْحَانُهُ قُلْتُ إِنَّ الْإِیمَانَ لَیَتِمُّ وَ یَنْقُصُ وَ یَزِیدُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَى جَوَارِحِ ابْنِ آدَمَ وَ قَسَّمَهُ عَلَیْهَا وَ فَرَّقَهُ فِیهَا فَلَیْسَ مِنْ جَوَارِحِهِ جَارِحَةٌ إِلَّا وَ قَدْ وُکِّلَتْ مِنَ الْإِیمَانِ بِغَیْرِ مَا وُکِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا ...
وَ فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ أَنْ یَتَنَزَّهَ عَنِ الِاسْتِمَاعِ إِلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ أَنْ یُعْرِضَ عَمَّا لَا یَحِلُّ لَهُ مِمَّا نَهَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ وَ الْإِصْغَاءِ إِلَى مَا أَسْخَطَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ فِی ذَلِکَ وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ ثُمَّ اسْتَثْنَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَوْضِعَ النِّسْیَانِ فَقَالَ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَوَ قَالَ فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ وَ قَالَ وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ وَ قَالَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً فَهَذَا مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى السَّمْعِ مِنَ الْإِیمَانِ أَنْ لَا یُصْغِیَ إِلَى مَا لَا یَحِلُّ لَهُ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَان‏ ... . (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏ ۲ ، ص ۳۵)
 
 


Send Comment
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.