The current route :
#تاریخ انقلاب اسلامی در راسخون
#تاریخ انقلاب اسلامی در مقالات
#تاریخ انقلاب اسلامی در فیلم و صوت
#تاریخ انقلاب اسلامی پرسش و پاسخ
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاوره
#تاریخ انقلاب اسلامی در خبر
#تاریخ انقلاب اسلامی در سبک زندگی
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاهیر
#تاریخ انقلاب اسلامی در احادیث
#تاریخ انقلاب اسلامی در ویژه نامه
ادبیات دفاع مقدس
ما در محاصره ی اقتصادی هستیم
بر کرانه ی دشت سفید پنبه، سر جادّه ی نصرآباد، ماشینی با پلاک دولتی ایستاده بود. ایستادم و دستگیره ی در ماشین را فشردم.
- «سلام برادر! ماشینتان خراب شده؟»
ادبیات دفاع مقدس
حتی اگر بچّه ام بمیرد!
پشت وانت، چهار تا کسیه ی سیمان داشتم. قرار بود از آنها برای ساختن یک سکوی استقرار ضدهوایی استفاده کنند. جای سکو را مهندس تعیین کرده بود و قرار بود سیمان ها را فردای آن روز ببرم به محل تعیین شده. همان شب...
ادبیات دفاع مقدس
خیانت به خون شهدا
محمود مجروح شده بود و در قسمت مغز و اعصاب بیمارستان قائم (عج الله تعالی فرجه الشریف) مشهد بستری بود. در عین حال، همه ی فکر و ذکرش کردستان بود و بچه های رزمنده. با همان سر باندپیچی شده و از روی تخت
ادبیات دفاع مقدس
چهل کیلومتر روی گلگیر تراکتور!
در این حین، مهدی وارد اتاق می شود. سلام و احوالپرسی. بچّه ها می خندند و مهدی بی خبر از این که چه آشی برایش پخته ایم، بر صندلی می نشیند. رو می کنم به مهدی و می گویم: «چایی که نمی خوری، حتماً باز هم روزه...
ادبیات دفاع مقدس
حتّی یک جفت جوراب
مراقب بود که در مسایل شخصی از امکانات بیت المال استفاده ای نشود. بارها شاهد بودیم که هر زمان می خواست به مرخصی برود، از ماشین سپاه استفاده نمی کرد. حتّی مواقعی که واحد «اعزام مبلغ» برای او بلیط می گرفت،...
ادبیات دفاع مقدس
استفاده شخصی ممنوع، حتی 200 متر!
یک روز که خانه بود لباس هایش را شسته بودم. وقتی لباس های خیسش را روی طناب دید، پرسید: «جیب های لباس ها را نگاه کردی؟»
ادبیات دفاع مقدس
حق استفاده ی شخصی ندارم
زمستان سال 1364 بود و در تهران زندگی می کردیم. اسماعیل برای گرفتن برنج کوپنی باید مسیری را می پیمود که جز ماشین های دارنده ی مجوز ورود به محدوده ی طرح ترافیک، بقیه مجاز به تردد نبودند.
ادبیات دفاع مقدس
اهمیت بیت المال در سیره ی شهدا (2)
شهید حاج محمّدرضا قدمی سراسر زندگی اش را به اخلاص گذراند. علی رغم اینکه به عنوان مسؤول جهاد بود و امکانات زیادی در اختیار داشت از آن استفاده ی شخصی نمی کرد. حساسیت زیادی روی مصرف اموال و اعتبارات دولتی
ادبیات دفاع مقدس
مبادا وسوسه شویم
«یادم است داشتیم در اهواز آماده می شدیم برای عملیّات والفجر یک. یک روز ظهر مسؤول غذا به بچّه ها کنسرو ماهی داد. بعضی از برادران کنسرو را نیم خورده کنار می گذاشتند و می رفتند. برادرم که این صحنه را دید...
ادبیات دفاع مقدس
این سفره مولایی نیست
ساعتی قبل از حرکت بسوی منطقه ی عملیّاتی کربلای چهار متوجّه شدم یک نفر از بچه های کم سن و سال بسیجی گردان بنام شهید محمّد صفری وظیفه در حال گریه است. جریان را که جویا شدم فهمیدم این برادر عزیز را به خاطر...