ناشناس
سلاممن یه دوست دارم که زمان کارشناسی و در خوابگاه...
سلام
من یه دوست دارم که زمان کارشناسی و در خوابگاه با او آشنا و دوست شدم.دوران دانشگاه خوب بود و دختر تنهایی بود و برای همین تمام مشکلاتش را به من میگفت و من هم پابه پای او برای حل مشکلات همراه بودم.تمام...
مشاور: سیدحبیب اله احمدی
باسلام. البته به صرف این اطلاعات، نمی توانم با اطمینان دست به تفسیر بزنم، اما اینطور به نظر می رسد که آنچه که باعث تداوم این رابطه به این شکل شده است، وابستگی است. "وابستگی"، در مفاهیم سلامت و آسیب شناسی روانی به عنوان یک حالت ناسالم قلمداد می شود که در مقابل حالت سالم "دلبستگی" قرار دارد. دلبستگی به حالتی اشاره دارد که طی آن، یک فرد به فرد دیگر علاقه دارد و احساس صمیمیت می کند ولی بین خود و طرف مقابل مرزهای ظریف اما مشخص عاطفی نیز قائل است. به عبارت دیگر، طی دلبستگی، اگرچه ما طرف مقابلمان را دوست داریم و تمایل داریم که با او باشیم و تعامل داشته باشیم اما او تکیه گاه عاطفی ما محسوب نمی شود. یعنی این چنین نیست که تمام تجارب ما از احساس صمیمیت و علاقه فقط معطوف به آن فرد مشخص باشد. اما وابستگی به حالتی اشاره دارد که فرد به لحاظ عاطفی به فردی دیگر، کاملاً تکیه دارد، به طوریکه احساس می کند، نمی تواند بدون او احساس رضایت از زندگی و تجربه ی عواطف مثبت را داشته باشد. این حالت، وقتی اتفاق می افتد که منبع عواطف درونی فرد، ضعیف باشد. هرفردی در طی دوران کودکی و نوجوانی خود، مخصوصاً اگر به میزان کافی تحت پاسخدهی مناسب عاطفی والدین و اطرافیان قرار گرفته باشد، عواطف مثبت در او نهادینه و درونی می شوند، به طوریکه این فرد، قادر خواهد بود از درون نسبت به خود و زندگی، عواطف مثبت ایجاد کند. چنین فردی اگرچه از روابط عاطفی با دیگران لذت می برد، اما چنین نیست که اگر در دوره ای از زندگی، با بعضی از افراد مورد علاقه اش، ارتباط نداشته باشد، نتواند خودش خودش را مورد توجه و هیجان مثبت قرار دهد. این فرد، فردی است که دارای سلامت روان مطلوبی بوده و به اصطلاح دارای دلبستگی سالم است. اما معمولاً افرادی که دارای وابستگی هستند، در تاریخچه ی خانوادگی خود، یا به اندازه ی کافی و مناسب تحت پاسخدهی عاطفی والدین و اطرافیان قرار نگرفته اند و یا اینکه این پاسخدهی به شکل رضایت بخشی انجام نگرفته است. درچنین مواردی، خزانه ی عواطف افراد، از درون خالی است و به همین سبب است که برای پرکردن این خزانه به شکل افراطی به منابع بیرونی رو می آورند. مصداق بارز این امر، همان است که فرد، رضایت عاطفی و هیجانی خود را فقط در گروی ارتباط دائمی و افراطی با یک فرد مشخص می داند. این حالت، یک حالت ناسالم به لحاظ روانشناختی بوده و باید توسط یک مشاور یا روانشناس مجرب در حیطه ی روابط بین فردی، تحت مداخله قرار بگیرد. به نظر من شما می توانید این اطلاعات را به دوستتان بدهید و قاطعانه از او بخواهید که به جای ادامه دادن به این حالت ناسالم، سعی کند به درمان آن بپردازد زیرا حل این مشکل، مسئله ی لاینحل و غیرممکنی نیست به شرطی که تحت مداخله ی مناسب و به موقع قرار بگیرد. شما هم مسئول ناراحتی های ایشان نیستید اگر ایشان پس از آگاهی از مسئله شان خودشان نخواهند به حل آن بپردازند دیگر هیچ مسئولیتی متوجه شما نیست. درست مثل کسی که می داند سیگار کشیدن منجر به سرطان ریه می شود ولی از این کار، خودداری نمی کند.