چرایی ترسیم فردایی دیگر با شعر و تفکر شاعرانه توسط آوینی
پرسش :
چرا ترسیم «فردایی دیگر» برای شهید آوینی از مسیر شعر و تفکر شاعرانه میگذرد؟ آیا او صرفاً برای ارائهی تصویری از هنر اسلامی و دینی به سراغ شعر میرود؟ یا نگاه عمیقتری به مسئلهی شعر و هنر دارد؟
پاسخ :
نوع مواجهه آوینی با انسانِ مدرن و نسبتش با حقیقت
پاسخ این سوال را باید در نوع مواجههی آوینی با انسانِ مدرن و نسبتش با حقیقت جستوجو کرد. آوینی، رسیدن انسان جدید به وضعیت نیهیلیستی و پوچانگارانه را حاصل نسبتی میداند که این انسان با حق برقرار کرده؛ نسبتی که در بستر تفکر فلسفی و متافیزیکیِ غربی، خود را بهشکل انکار حقیقت و توجه به نفس و نفسانیات نشان میدهد.
در برابر این وضعیت، آوینی پیشنهاد میدهد که از تفکر متافیزیکی عبور کنیم و به تفکر حضوری، یعنی رابطهی حضوری و وجودی با عالم و جهان، بازگردیم. این بازگشت، از نظر او، در شعر و تفکر شاعرانه محقق میشود. شعر، برای آوینی، صرفاً قالبی زیباشناختی نیست؛ بلکه راهی است برای تماس با حقیقت هستی، بیواسطهی مفاهیم خشک فلسفی.
در همین مسیر است که او به مارتین هایدگر توجه خاصی دارد. هایدگر، در میان متفکران غرب معاصر، کسی است که صراحتاً از ضرورت عبور از متافیزیک سخن میگوید. آوینی در مقالهی «نقاشی برای نقاشی» از کتاب انفطار صورت مینویسد: «فقط شاید با هایدگر بتوان از متافیزیک عبور کرد.» این نگاه به تفکر شاعرانهی هایدگر، که نوید بازگشت به حضور و هستی میدهد، یکی از پایههای فکری آوینی برای نقد فلسفهی غرب است.
در نیمهی دوم کتاب فردای دیگر، آوینی از شعر حافظ و برخی متون ادبی اسلامی و ایرانی بهره میگیرد تا تصویری از این نگاه حضوری به عالم ارائه کند. بهبیان دیگر، او میخواهد تفکر شاعرانه را جایگزین تفکر انتزاعی فلسفیِ مدرن کند؛ شعری که ناظر به ساحت حضور است، نه صرفاً زبانآرایی.
روایت فتح؛ ترجمان تفکری شاعرانه در میدان جنگ
همین رویکرد، ریشهی تفاوت بنیادین پروژههای آوینی در حوزهی ادبیات و سینما با دیگر آثار مشابه است. مجموعهی روایت فتح و زبان آیینیای که در آن جاری است، در واقع بازتاب همان نگاهی است که آوینی از طریق تفکر شاعرانه بهدست آورده بود. او در آیینه جادو، بهویژه در جلد اول، به نقد رمان، سینما و تلویزیون میپردازد و نسبت آنها را با حدیث نفس بشر جدید بررسی میکند.
در اینجا او به ما هشدار میدهد: اگر سراغ سینما میرویم، آیا باید صرفاً در نسبت رایج با آن بمانیم؟ یا میتوان از سینما و قصه، ابزاری ساخت برای برقراری نسبتی حقیقی با عالم و حقیقت؟ او خود سعی میکند اولین پاسخگو به این هشدار باشد. چراکه روایت فتح نه یک مستند جنگی معمولی است، نه شبیه به هیچکدام از مستندهای جنگی تاریخ، چه در ایران، چه در جهان. گویی دوربینی دیگر در حال تماشای جنگ است و زبانی دیگر آن را روایت میکند.
و واقعاً هم جنگ را روایت نمیکند، بلکه «فتح» را روایت میکند. اما نه فتح نظامی یا تاکتیکی، بلکه فتحالفتوح انسانی را؛ آن مسیری که انسانهای متعالی ــ همان رزمندگان جبههی حق ــ طی میکنند. این نوع نگاه به جنگ، برآمده از همان تفکر شاعرانهای است که آوینی در فردای دیگر به آن پرداخته است.
امام خمینی (ره)؛ تجلی کامل حقیقت انسانی
در کنار این نگاه، ارادت و توجه ویژهی شهید آوینی به امام خمینی (رحمةاللهعلیه) جایگاه خاصی دارد. در مقالهی «امام و حیات باطنی انسان»، یادداشتهای آغازی بر یک پایان و مقالهی «ختم ساغر» در فردای دیگر، این نگاه بهوضوح دیده میشود.
برای آوینی، امام راحل همان تعریفی را دارد که عرفای ما از انسان کامل ارائه میدهند: مظهر تام و تمام اسماءالله. در تعبیر او، در اسم روحالله، دیگر میان اسم و مسمّا، غیریتی وجود ندارد. اسم فانی در مسمّا شده و صفت در موصوف، و این اسم در عالم تجلی یافته است؛ تجلیای که در واقع، همان حقیقت وجود انسان و مقام خلیفةاللهی اوست.
آوینی در مقالهی «ختم ساغر»، از طریق تحلیل اشعار عرفانی امام، این معنا را روشنتر میکند. او نشان میدهد که شعر عرفانی چگونه میتواند از رهگذر تفکر شاعرانه، ما را با نگاه باطنی اسلام به انسان و عالم آشنا کند.1
پینوشت:
1. پاسخ آز آقای دکتر وحید یامین پور
منبع: khamenei.ir
پاسخ این سوال را باید در نوع مواجههی آوینی با انسانِ مدرن و نسبتش با حقیقت جستوجو کرد. آوینی، رسیدن انسان جدید به وضعیت نیهیلیستی و پوچانگارانه را حاصل نسبتی میداند که این انسان با حق برقرار کرده؛ نسبتی که در بستر تفکر فلسفی و متافیزیکیِ غربی، خود را بهشکل انکار حقیقت و توجه به نفس و نفسانیات نشان میدهد.
در برابر این وضعیت، آوینی پیشنهاد میدهد که از تفکر متافیزیکی عبور کنیم و به تفکر حضوری، یعنی رابطهی حضوری و وجودی با عالم و جهان، بازگردیم. این بازگشت، از نظر او، در شعر و تفکر شاعرانه محقق میشود. شعر، برای آوینی، صرفاً قالبی زیباشناختی نیست؛ بلکه راهی است برای تماس با حقیقت هستی، بیواسطهی مفاهیم خشک فلسفی.
در همین مسیر است که او به مارتین هایدگر توجه خاصی دارد. هایدگر، در میان متفکران غرب معاصر، کسی است که صراحتاً از ضرورت عبور از متافیزیک سخن میگوید. آوینی در مقالهی «نقاشی برای نقاشی» از کتاب انفطار صورت مینویسد: «فقط شاید با هایدگر بتوان از متافیزیک عبور کرد.» این نگاه به تفکر شاعرانهی هایدگر، که نوید بازگشت به حضور و هستی میدهد، یکی از پایههای فکری آوینی برای نقد فلسفهی غرب است.
در نیمهی دوم کتاب فردای دیگر، آوینی از شعر حافظ و برخی متون ادبی اسلامی و ایرانی بهره میگیرد تا تصویری از این نگاه حضوری به عالم ارائه کند. بهبیان دیگر، او میخواهد تفکر شاعرانه را جایگزین تفکر انتزاعی فلسفیِ مدرن کند؛ شعری که ناظر به ساحت حضور است، نه صرفاً زبانآرایی.
روایت فتح؛ ترجمان تفکری شاعرانه در میدان جنگ
همین رویکرد، ریشهی تفاوت بنیادین پروژههای آوینی در حوزهی ادبیات و سینما با دیگر آثار مشابه است. مجموعهی روایت فتح و زبان آیینیای که در آن جاری است، در واقع بازتاب همان نگاهی است که آوینی از طریق تفکر شاعرانه بهدست آورده بود. او در آیینه جادو، بهویژه در جلد اول، به نقد رمان، سینما و تلویزیون میپردازد و نسبت آنها را با حدیث نفس بشر جدید بررسی میکند.
در اینجا او به ما هشدار میدهد: اگر سراغ سینما میرویم، آیا باید صرفاً در نسبت رایج با آن بمانیم؟ یا میتوان از سینما و قصه، ابزاری ساخت برای برقراری نسبتی حقیقی با عالم و حقیقت؟ او خود سعی میکند اولین پاسخگو به این هشدار باشد. چراکه روایت فتح نه یک مستند جنگی معمولی است، نه شبیه به هیچکدام از مستندهای جنگی تاریخ، چه در ایران، چه در جهان. گویی دوربینی دیگر در حال تماشای جنگ است و زبانی دیگر آن را روایت میکند.
و واقعاً هم جنگ را روایت نمیکند، بلکه «فتح» را روایت میکند. اما نه فتح نظامی یا تاکتیکی، بلکه فتحالفتوح انسانی را؛ آن مسیری که انسانهای متعالی ــ همان رزمندگان جبههی حق ــ طی میکنند. این نوع نگاه به جنگ، برآمده از همان تفکر شاعرانهای است که آوینی در فردای دیگر به آن پرداخته است.
امام خمینی (ره)؛ تجلی کامل حقیقت انسانی
در کنار این نگاه، ارادت و توجه ویژهی شهید آوینی به امام خمینی (رحمةاللهعلیه) جایگاه خاصی دارد. در مقالهی «امام و حیات باطنی انسان»، یادداشتهای آغازی بر یک پایان و مقالهی «ختم ساغر» در فردای دیگر، این نگاه بهوضوح دیده میشود.
برای آوینی، امام راحل همان تعریفی را دارد که عرفای ما از انسان کامل ارائه میدهند: مظهر تام و تمام اسماءالله. در تعبیر او، در اسم روحالله، دیگر میان اسم و مسمّا، غیریتی وجود ندارد. اسم فانی در مسمّا شده و صفت در موصوف، و این اسم در عالم تجلی یافته است؛ تجلیای که در واقع، همان حقیقت وجود انسان و مقام خلیفةاللهی اوست.
آوینی در مقالهی «ختم ساغر»، از طریق تحلیل اشعار عرفانی امام، این معنا را روشنتر میکند. او نشان میدهد که شعر عرفانی چگونه میتواند از رهگذر تفکر شاعرانه، ما را با نگاه باطنی اسلام به انسان و عالم آشنا کند.1
پینوشت:
1. پاسخ آز آقای دکتر وحید یامین پور
منبع: khamenei.ir