0
The current route :
سيدي اسير ضريح دولت سایر مقالات

سيدي اسير ضريح دولت

اما كلاس‌هاي درس آن معلم بزرگ، در زندان‌هاي مخوف صدام برپا مي‌شد. زماني كه من به گروه جنگ‌هاي نامنظم «شهيد چمران» پيوستم، آقاي «ابوترابي»، در اسارت بعثي‌ها بود و من مثل خيلي‌هاي ديگر، جز نامي از او نشنيده...
خاطرات طنز ادبیات دفاع مقدس

خاطرات طنز

در عمليات بدر شهيد حمزه بابايي با تعدادي از رزمندگان به منطقه اي رفتيم که نمي دانستيم اين منطقه خودي است يا در تصرف دشمن. پس از مدتي تلاش و جستجو به نتيجه اي نرسيديم. بچه ها کم کم نگران شدند که نکند محاصره...
گوهر شب چراغ عبدالله میثمی

گوهر شب چراغ

سلام بر حماسه سازان هميشه جاويد روحانيت که رساله علميه و عمليه خود را به دم شهادت و مرکب خوب نوشته اند و بر منبر هدايت و وعظ و خطابه ناس، از شمع حياتشان گوهر شب چراغ ساخته اند. افتخار و آفرين بر شهداي...
مبارز سایر شهدا

مبارز

هيچ دوستي بهتر از قرآن نيست، رفاقت با او را ترک نکنيد، سعي کنيد آن را خوب فرا بگيريد، خوب تلاوت کنيد، خوب عمل کنيد و خوب به ديگران ياد بدهيد، حتي اگر يک نفر باشد. تقوا را، تقوا را، تقوا را هميشه سرلوحه...
عزيز خدا سایر مقالات

عزيز خدا

همه دوست داشتند مهمان خانه آن‌ها باشند تا غم دل‌شان برود و شادابي و نشاط جايش را بگيرد. عزيز، هر بار كه مقدار كمي ‌از خرجي زياد مي‌آمد، كنار مي‌گذاشت و بعد هم تكه‌هاي كوچك طلا مي‌خريد. مي‌گفت: «طلا سرمايه...
شام آخر مسافران صبح سایر مقالات

شام آخر مسافران صبح

او با لحن جدي آميخته به شوخي گفت: «راه ورود نامحرم به اين سنگر ممنوع است!» من ديگر حال حركت نداشتم. همان‌جا كنار سنگر نشستم. هوا ديگر داشت تاريك مي‌شد. صداي دعا و گريه بچه‌ها حال مرا دگرگون مي‌كرد. بچه‌هايي...
چشم طوفاني آقا ما را به هم ريخت سایر مقالات

چشم طوفاني آقا ما را به هم ريخت

اون يه قاچاقچي بود. نه ببخشيد، اون يه بلدچي بود. اون خوراك كار شماست. وقتي داستان او را برايش گفتم، با حسرت، او را از دور نگاه كرد و گفت: ـ واقعاً خوراك يه برنامه خوبه. چه طوري مي‌شه پيداش كرد؟
پيرمردي را كه كمكم كرد نمي‌شناختم! ادبیات دفاع مقدس

پيرمردي را كه كمكم كرد نمي‌شناختم!

در حال غرق شدن بودم كه به‌سمت پشت برگشتم و آن كوله از پشتم افتاد و سبك شدم و خودم را كشاندم بالا! به غير از غواص‌ها كه حرفه‌اي‌تر بودند و باري هم نداشتند، اسلحة بيشتر بچه‌ها در آب افتاده بود و بدون تجهيزات...
به سوي دريا وصیت‌نامه و دست‌نوشته

به سوي دريا

احسان در وصيت‌نامه خواندني خود كه با «الهي و ربي من لي غيرك» شروع كرده و سه ماه پيش از شهادت در خاك عراق و در جريان عمليات نفوذي فتح يك نوشته، شكوه مي‌كند كه دوري خدا امانش را بريده و چنين ما را به ميهماني...
آقاجان اگر قابل شهادتم، حاضرم! ادبیات دفاع مقدس

آقاجان اگر قابل شهادتم، حاضرم!

به خواب فرو رفتم در عالم خواب حادثه‌اي را ديدم كه نيروهاي عراقي حمله‌اي همه‌جانبه را آغاز كرده‌اند و من نيز از ترس توان هيچ اقدامي را ندارم و با همين گرفتاري و ترس و خواب آشفته، صبح شد. وقتي‌كه براي صبحانه...