The current route :

دِلالَت
كیفیتی است در چیزی كه اگر كسی آن كیفیت را بداند بدان وسیله منتقل به دانستن چیز دیگر میشود، و دارندهی آن كیفیت را دلیل نامند. چنانكه وجود دو دلیل بر وجود آتش است.

خَبَر
خبر در لغت در مقابل انشاء است، و آن قولی است كه در آن احتمال صدق و كذب باشد، و در اصطلاح به «سنت گفتاری و قوی» حدیث، خبر، روایت گفته میشود. مهمترین وظیفهی اصولی بررسی سند و متن حدیث است.

حُكُومَت
هرگاه دلیلی مفسر و ناظر دلیل دیگر باشد، در اصطلاح علمای اصول دلیل مفسر و ناظم را حاكم و دلیل دیگر را محكوم نامند. اعمّ از اینكه دلیل ناظر موضوع دلیل دیگر را معنی و تفسیر كند، و یا محمول آن را. چه با تفسیر...

حُكْم
مدلول هر خطاب را حكم نامند. در كتاب الاصول العامه در تعریف حكم آمده: حكم اعتبار شرعی است كه به عمل مكلف تعلق میگیرد. چه آن تعلق مستقیم باشد، یا غیرمستقیم و به واسطهی منشأ انتزاع باشد. (1) تعریف فوق از...

حَقیقَت و مَجاز
استعمال لفظ در موضوع له حقیقت است، و در غیر موضوع له که مناسبت با موضوع له داشته باشد، مجاز است و اگر مناسبت نداشته باشد غلط است.

حُسْن و قُبْح عَقْلی
آنان كه دلیل عقل را از منابع حقوق اسلام دانستهاند، از دروازهای به نام «حسن و قبح عقلی» و یا «حسن و قبح ذاتی» وارد شده اند. لذا ناگزیر به توضیح حسن و قبح هستیم. طرح مسئله بدین گونه است: آیا اعمال آدمی...

حَدیث
حدیث در لغت كلامی را گویند كه به وسیلهی گفتن یا نوشتن برای دیگری نقل میشود، و در اصطلاح سنت گفتاری و قولی را حدیث نامند. بنابراین حدیث، خبر و روایت همگی مترادف یكدیگر هستند. بعضی حدیث را به آنچه از معصوم...

حجت
حجت در لغت به معنای دلیل و برهان است، و در اصطلاح در دو جا به كار میرود: حجت منطقی و حجت اصولی.

جَمْعِ مَهْما اَمْكَن اَوْلی منَ الطَّرْح
معنای این قاعده این است كه مادامی كه بین دلالت دو دلیل امكان جمع عرفی باشد، لازم است آن جمع صورت گیرد. بحث در دو مقام است: الف. دلیل قاعده؛ ب.شمول و عدم شمول آن نسبت به جمع تبرعی.

تَنْقیحِ مَناط
تنقیح مناط یعنی منقح كردن و پاك كردن ملاك و علت حكم، سپس تعمیم دادن آن. به دیگر سخن تنقیح مناط یعنی تعیین علت حكم. اگر در كلام شارع تصریح به حكمی شده باشد، بدون آنكه متعرض علت آن شده باشند، برای دستیابی...