0
The current route :
چگونه با تو بگویم اربعین حسینی

چگونه با تو بگویم

چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت تمام سوی دو چشمم پس از برادر رفت به جای آن همه تیری که بر تنت آمد لباس کهنه و انگشتر مطهر رفت
تازه رسیده از سفر کربلا، سرت اربعین حسینی

تازه رسیده از سفر کربلا، سرت

تازه رسیده از سفر کربلا، سرت بین تن تو فاصله افتاده تا سرت با پهلوی شکسته و با صورت کبود کنج تنور کوفه کشانده مرا سرت پیشانی‌ات شکسته و موهات کم شده خاکستر تنور چه کرده است با سرت؟
پای فراق تو پیرتر گشتم اربعین حسینی

پای فراق تو پیرتر گشتم

اگرچه پای فراق تو پیرتر گشتم مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم شبیه شعله شمعی اسیر سو سو یم رسیده‌ام سر خاکت ولی به زانویم بیا که هر دو بگرییم جای یکدیگر برای روضه‌مان در عزای یکدیگر
به قافله کربلا ببین اربعین حسینی

به قافله کربلا ببین

ای کربلا به قافله کربلا ببین حال مسافران به درد آشنا ببین ما زائران خون خداییم کربلا بر کاروان زائر خون خدا ببین
به غمزه ای نظرت صد مه و ستاره کشید اربعین حسینی

به غمزه ای نظرت صد مه و ستاره کشید

به غمزه‌ای نظرت صد مه و ستاره کشید نظاره تو ابوحمزه و زراره کشید غریب هستی و چون مادرت نشد آقا سر مزار شما گنبد و مناره کشید به زخم‌های دلت مرهمی نشد پیدا
به غایت آوردم اربعین حسینی

به غایت آوردم

اگرچه عشق و وفا را به غایت آوردم هجوم بی‌کسی‌ام را برایت آوردم من از تظاهر نامحرمان عزادارم هزار غم ز هزاران حکایت آوردم کسی که درد ندیده ز درد راوی نیست
برگشته ام اربعین حسینی

برگشته ام

برگشتم از رسالت انجام داده‌ام زخمي ترين پيمبر غمگين جاده‌ام ناباورانه از سفرم خيل خارها تبريك گفته‌اند به پاي پياده‌ام يا نيست باورم كه در اين خاك خفته‌اي
باید شناخت کینه ز بدر و حنین را اربعین حسینی

باید شناخت کینه ز بدر و حنین را

باید شناخت کینه ز بدر و حنین را بغض نهان و شوم، علیه حسین را باید شنید شرح غمِ کاف و عین را تا ذوب شد مخدّره عالمین را باید مسیر قافله تا اربعین گرفت
بالم شكسته، از پرم چيزي نگويم اربعین حسینی

بالم شكسته، از پرم چيزي نگويم

بالم شكسته، از پرم چيزي نگويم از كوچ پر درد سرم چيزي نگويم طوفان سختي باغ‌مان را زیر و رو كرد از لاله‌هاي پرپرم چيزي نگويم حق مي‌دهم نشناسي‌ام؛ اما برادر
بار بگشایيد اربعین حسینی

بار بگشایيد

بار بگشایيد، اينجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست بر مشام جان رسد بوي بهشت به به از اين تربت مينو سرشت کربلا، اي آفرينش را هدف