0
The current route :
این همه بالا ببینمت راه کوفه و شام

این همه بالا ببینمت

عیسی شدی که این همه بالا ببینمت بالای دست مردم دنیا ببینمت بعد از گذشت چند شب از روز رفتنت راضی نمی‌شود دلم الا ببینمت
الشام الشام راه کوفه و شام

الشام الشام

ذکر مصیبت می‌کند: الشام الشام تا یاد غربت می‌کند: الشام الشام منزل به منزل درد و داغ و بی‌کسی را یک جا روایت می‌کند: الشام الشام موی سپید و چهره‌ای درهم شکسته
از سر نی سایبان بده راه کوفه و شام

از سر نی سایبان بده

یا بر سر من ، از سر نی ، سایبان بده یا بر بلند نیزه مرا آشیان بده با گیسوی رها شده در دست بادها از نی ، مسیر قافله‌ات را نشان بده جانم به لب رسیده ، ولی جان نداده‌ام
از افق نیزه راه کوفه و شام

از افق نیزه

خورشید دلم از افق نیزه بر آمد خورشید مگو روی نی از من جگر آمد رو راست بگو دوش تو مهمان که بودی؟ تا صبح دلم شور زد و اشک تر آمد من خطبه به لب بودم و طفلی به تماشا
لاجرم آن شاهد صبح ازل روز عاشورا

لاجرم آن شاهد صبح ازل

لاجرم آن شاهد صبح ازل پادشاه دلبران عزوجل چون جمال بی مثال خود نمود ناظران را عقل و دل از کف ربود پس شراب عشقشان در جام (پیمانه) ریخت
گفتگوی آب روز عاشورا

گفتگوی آب

دیگر مکن به هیچ کجا گفتگوی آب چون می‌رود به پیش همه ، آبروی آب از هر کجا که می‌گذرد ، ناله می‌کند از چشمه ، آب ، چونکه روان شد به جوی آب
قتیل کربلا روز عاشورا

قتیل کربلا

قتیل کربلا را دوست دارم ذبیح بالقفا را دوست دارم من از زوار دشت کربلایم عزیز مصطفی را دوست دارم قسم بر آب آب کودکانش
عزم شهادت روز عاشورا

عزم شهادت

كشته دین گفت خواهم با خدا سودا كنم میروم در كربلا تا نـهضتی برپا كنم من حسینم نوگل بستان زهرای بتول حكم یزدان را میان مسلمین اجرا كنم میروم تا داد مظلومان ستانم از یزید
ظهر عطش روز عاشورا

ظهر عطش

مانده بودم ، غیرت حیدر به فریادم رسید در وداعی تلخ، پیغمبر به فریادم رسید طاقتم را خواهش اکبر ، در آن ظهر عطش برده بود از دست، انگشتر به فریادم رسید انتخابی سخت ، حالم را پریشان کرده بود
شد وصل با آتش روز عاشورا

شد وصل با آتش

زمین و آسمان کربلا شد وصل با آتش میان خیمه‌ها پیچید بی شرمانه تا آتش به همراه عطش راه تو را از چار سو بستند تمام سنگ‌ها سر نیزه‌ها و زخم با آتش