The current route :
روز عاشورا
روز عاشورا گذشت
شب رسید و روز عاشورا گذشت سوختند آن خیمه و خرگاه را در دل شب زینب بی خانمان ترک کرد آن سوخته خرگاه را
روز عاشورا
ذوالجناح
خونی که روی یال تو پیداست ذوالجناح خون همیشه جاری مولاست ذوالجناح یک قطره آفتاب به وی تنت نشست بوی خدا ز یال تو برخاست ذوالجناح
روز عاشورا
خونی چکید
خونی چکید و حنجره ی خاک جان گرفت بغضی شکست و دامن هفت آسمان گرفت آبی که دستبوس عطش بود شعله زد آتش، سراغ خیمه ی رنگین کمان گرفت
روز عاشورا
تو مرا خون، من ترایم خونبها
چون خودی را در رهم کردی رها تو مرا خون، من ترایم خونبها هرچه بودت، دادهای اندر رهم در رهت من هر چه دارم میدهم شاه گفت ای محرم اسرار ما
روز عاشورا
بیگانه میسوزد
نه تنها خیمه گاهم ز آتش بیگانه میسوزد که بنیاد وجودم، از غم جانانه میسوزد
در خونین ز چشمانم، به دامن، چون نیفشانم؟ که پیش دیدگانم، کودکی در دانه میسوزد
روز عاشورا
بمان
بمان که روشنی دیده ترم باشی شبیه آینه ای در برابرم باشی هوای خیمه من بی نگاه تو سرد است بمان که مایه دلگرمی حرم باشی چه شد که از ته گودال سر در آوردی
روز عاشورا
بر حربگاه، چون ره آن كاروان فتاد
شور نشور واهمه را در گمان فتاد هم بانگ نوحه، غلغله در شش جهت، فكند هم گریه، در ملائک هفت آسمان فتاد هرجا كه بود آهوئى، از دشت پا كشید
روز عاشورا
بتاب ای مه
بتاب ای مه که زینب دل غمین است پریشان دل ز مرگ شاه دین است بتاب ای مه رقیه دل کباب است ز مرگ باب خود در پیچ و تاب است بتاب ای مه تو بر گلهای زهرا
روز عاشورا
آشوب
کربلا تیره گشت و پر آشوب کرد عمر حسین چونکه غروب گرد غم شد بر آسمان ز زمین آسمان خون گریست زین آشوب شد گلآلود و سرخ، آب فرات
شب عاشورا
هر که بیرونی بد از مجلس گریخت
هر که بیرونی بد از مجلس گریخترشته الفت ز همراهان گسیختدور شد از شکّـرستانش مگسوز گلستان مرادش ، خار و خس